زندگی جدید
نویسنده : نامشخص
ژانر : عاشقانه
قیمت : 24000 تومان
زندگی جدید
"️" اون روزم گذشت ومن وسیله های لازمم روبرداشتم ونقل مکان کردم به خونهی جدید جایی که قراربودبمونم یه سوییت نقلی وقشنگ بایه تم تیره که کاملاموردعلاقم بود،دسیله هاموکه جادادم لباس پوشیدم ورفتم که کارو شروع کنم. ازدوریه پسرکم سن وسال که بزور23سالش میشدرودیدم مودیدوگفت:سلام من رانندهی یاسمن خانمم شمابادیگاردشونی؟ دستش روکه به سمتم درازکرده بود گرفتم وسری تکون دادم.ازحرف نزدن من تعجب کرده بوداماخب درکل آدم کم صحبتی بودم.به ماشین تکیه داده بودم وبلاتکلیف منتظراومدن یاسمن خانم که بلاخره دربازشدواومدبیرون برای چندلحظه نتونستم ازش چشم بردارم واقعایکی از زیباترین دخترایی بودکه توی عمرم دیده بودم به خودم اومدم واخم کردم راننده که اسمش حسین بود دروبراش بازکردمنم درجلو رو بازکردم ونشستم توی ماشین. توی راه برگشتم به سمتش وگفتم: کجاقراره بریم؟ یاسمن:خیریه،حسین بلده راهو. +وقتی رسیدیم بزارین من همه جاروبررسی کنم علامت که دادم بعدش پیاده بشین. کاملامیشدکلافگی روازتوی چهرش خوند،هیچی نگفت فقط سرتکون داد،جلوی یه ساختمون ماشین متوقف شداول من پیاده شدم که اطراف روچک کنم اما بلافاصله یاسمن هم پیاده شدانگارنه انگار که بهش گفته بودم منتظرباشه چپ چپ نگاش کردم امابی توجه بهم راهشو ادامه داد.