کلبه کتاب | تجربه‌ای نو از کتاب‌های الکترونیکی و داستان‌های شگفت‌انگیز

زندگی جدید

نویسنده : نامشخص

ژانر : عاشقانه

قیمت : 24000 تومان

زندگی جدید

"️"



بعدازتعارف شربت کنارش نشستم و گفتم:خب پسر،تعریف کن،هنوزم مجردی؟
_آره داداش به قرآن بخت منو بستن،به هرکی میرسم منونمی‌پسنده.
+عجله نکن حالا آخرهم‌ توهم فرد مورد علاقتو‌ پیدا میکنی.
_ایناروول کن،توچقدرماشالا‌خوب ترازقبل شدی دانیال
بیابرای من مخ یکیو بزن
+ باخنده جوابشودادم:داداش من اگه مخ زن بودم برای خودم جور میکردم.
_بروآقا،توکه همیشه تریپ جدی داری بدترملتو میپرونی.

سری تکون دادم و چیزی نگفتم،عرفان پسرخوش قیافه ای بود،موهای بوروچشمای‌ عسلی و پوست گندمی،قدنرمالی داشت هیکل ورزشکاری نداشت اما خراب وچاقم نبود.

_برادرتوخودت‌ ناهار وشام درست میکنی؟
+آره دیگه،البته شام که بخاطر باشگاه نمیخورم ناهارم غذاهای سبک میخورم.
_والابرای این چیزی که میگی چنین هیکل روفرمی زیادیه.
+انقدبگوکه فرداصبح بلندبشم ببینم چاق شدم.

خندیدوباطعنه گفت:نترس بخدا هیکلم نداشته باشی قیافه داری،ازهمه لحاظ خوبی ماشالله.
+خب حالا بگذریم،گرسنت نیست؟
_نگوکه‌ روده بزرگه داره روده کوچیکه رو میخوره.
+پس پاشوکه ناهاروبکشیم.