
رمان مربای پرتقال
نویسنده : بهار محمدی
ژانر : عاشقانه
قیمت : 30000 تومان
رمان مربای پرتقال
مربــــای پـــرتقال سوگند دلش میسوزد. سعی میکند درکش کند. تسلیم شده میگوید: - باشه باهاش حرف میزنم. ولی شما پایین نیاید خواهش میکنم. سر تکان میدهد. حتی سرکش ترین آدم ها هم در سختی ها، مطیع ترینند. راننده جلوی پای سیاوش نگه میدارد. تک بوقی میزند تا توجهاش را جلب کند. نگاه سیاوش روی ماشین مدل بالایی که دوباره هیچ ربطی به آن محله ندارد؛ مینشیند. ابروهایش درهم پیچ میخورد. احتمالاً همان جوجه وکیلی است که تعهدش را پس داده... سوگند با عجله از ماشین پیاده میشود. - سلام. مشکوک نگاهش میکند. تای ابرویی بالا میاندازد. - گیرم که علیک! فرمایش؟ جهانگیر با کنجکاوی، کمی شیشهی ماشین را پایین میدهد و گوشش را تیز میکند. - میخواستم... میخواستم که... دست هایش را عصبی درهم میپیچد. - چیزه... در دل خودش و جهانگیر را لعنت میکند. یکباره آمده چه بگوید؟ حرفی برای گفتن ندارد!