رمان زندان بان مجهول بخش دوم
نویسنده : نامعلوم
ژانر : عاشقانه
قیمت : 29000 تومان
رمان زندان بان مجهول بخش دوم
تا چند دقیقه ی پیش داشت مثل یه بچه ی تخس و شیطون میدوید و میخندید و حالا اینطور با جدیت داشت نگاهم میکرد!
چرا اینطوری رفتار میکرد؟مگه من از قصد خودمو انداختم که اینطوری میکنه؟
جدیتش باعث شد منم جدی بشم و اخمام درهم بشه!_ بریم؟
درجوابش فقط سرم رو تکون دادم و پشت سرش راه افتادم؛ بی حرف سوار ماشین شدیم و اونم همچنان با اون صورت جدی و سردش با سرعت راه افتاد...چشمام رو بستم؛ صحنه ی چند دقیقه پیش جلوی چشمام نقش بست! اون لحظه ای که فاصله ام باهاش انقدر کم بود که نفسهاش رو روی صورتم احساس میکردم...
اون لحظه ای که دماغم با دماغش تماس داشت و لبهامون به اندازه ی چندسانت از هم فاصله داشت...
اون لحظه ای که نگاهش کردم، اون لحظه نگاهش سرد نبود، جدی نبود، خشن نبود!
اون لحظه نگاهش یه چیزی داشت، یه چیزی که نمیتونستم بفهمم، یه چیزی عجیب...چشمام رو باز کردم و نفس عمیقی کشیدم! دستم رو روی قلبم که داشت از جا کنده میشد گذاشتم و سعی کردم ضربانم رو پایین بیارم!
من چِم بود؟ این ضربان قلب برای چیه؟ این تصاویری که از جلوی چشمم میگذره برای چیه؟ این فکرا چیه؟ من...من چمه؟ چه مرگمه؟