کلبه کتاب | دنیای کتاب و رمان و کتاب صوتی

کلبه کتاب

رمان امیر گل فروش

نویسنده : نامعلوم

ژانر : عاشقانه

قیمت : رایگان

رمان امیر گل فروش

ادامه دادم:یه دختر خانوم زیبا و خوش چهره...
:اسمش چیه؟
-:ماهرخ بانو...
مامان دوباره اخم کرد:منو مسخره میکنی؟؟؟
-:نه مامان جان...من همچین جسارتی نکردم...
:بیا برو زبون نریز...همین یه بار رو بهت رحم میکنم و خواستگاری دختر نرجس خانوم نمیرم...اما حواست
باشه...اگه بخوای دفعه بعد هم اینجوری بازی در بیاری و منو اذیت کنی دیگه نه من نه تو...فهمیدی؟
-:بله مادر جان...چشم بانوی من...
:برو لباسات رو عوض کن بیا شام...
بعد از خوردن ناهار رفتم جلوی تلویزیون و کنار بابا نشستم...
-:سلام بر پدر مهربان...
:سلام باباجان...خوبی پسرم؟
-:ممنون...
داشتم با بابا صحبت میکردم که تلفن زنگ خورد...
بابا بلند شد و تلفن رو برداشت و مشغول صحبت شد...
بعد از حدود ده دقیقه بابا تلفن رو قطع کرد...
:کی بود بهرام؟
:بهزاد بود...
مامان لبخندی زد و گفت:چه عجب...بعد اینهمه وقت یه تلفن زدن...
بابا لبخند شادی زد و گفت:بیشتر از یه تلفنه...
:یعنی چی؟
:دارن برای همیشه برمیگردن ایران