کلبه کتاب | تجربه‌ای نو از کتاب‌های الکترونیکی و داستان‌های شگفت‌انگیز

رمان انبه کوچولو

نویسنده : پریناز

ژانر : عاشقانه

قیمت : رایگان

رمان انبه کوچولو

ᓕᓗᓕᓗᓕᓗ⸦  ⸧ᓕᓗᓕᓗᓕᓗ
‌           ᯏ ᥲᥒ????ᥱ????????????????????ᥣ???? ᯟ
‌
⟮  ⟯
‌
به سمـت دفتر حرکت کرد که پلکام و رو هم فشردم و به ناچـار دنبـالش راه افتادم..
وارد دفتر که شدیم ، سلام کردم و یه گوشه ایستادم..
خانوم ناظم از پشت میز بلند شد و گفت:
– چیـشده آقای مهرآرا?!

آزاد به من اشاره زد:
– شما همچین شاگردایی اینجا تربیت میکنید?!
افته واسه مدرسه به این خوبی ، که همچین شاگردی توش درس بخونه..

خانوم ناظم دست به سینه ایستاد و گفت:
– آبان ، چیـکار کرده?!

آزاد سرش و تکون داد
– در کلاس و باز میکنم میرم تو ، میبینم خانوم بدون مقنعه پای تخته ایستاده ، داری ادایِ من و در میاره..

خانوم ناظم با تعجب نگاهم کرد که سرم و پایین انداختم..
ناظم سرش و تکون داد و پشـت میز نشست و گفت:
– آبانِ یاری ، روز اولی که خواستی تو این مدرسه درس بخونی و برای ثبت نام اومدی یادته?!

سرم و تکون دادم که گفت:
– شناسنامت و که گذاشتی جلوم..
بهت گفتم شوهر داری ، بچـه داری..بهت گفتم مدرسه رو هم مثل زندگیت خاله زنک بازی نگیر..

بعدش یه برگه از کشوش خارج کرد و شونه بالا انداخت:
– بهت گفتم کوچیکترین خطای تو باعث اخراجت میـشه..

بعدش شروع به نوشتن کرد که گفتم:
+ خانوم..ببخشـید من و..ولی من کاری نکردم..
این آقا..

داد زد
– هیـس..

بعدش برگه رو به سمتم گرفت:
– سه روز اخراجی ، جمـع میکنی میری همون جایی که بودی..
انقدر بچه أی که من مطمئنم حتی شوهرتم نگهت نداشته..
و متأسفم برای اون بچه أی که تو قراره مادرش باشی..

اشک توی چشمام حلقه زد و نگاه عصبی به آزاد انداختم و برگه رو به سرعت از دست ناظم گرفتم و از دفتر خارج شدم..
کارِت و کردی آزاد..
از اولم باید میفهمیدی برای چی با دوز و کلک وارد این دبیرستان شدی..
میخواستی یه کار کنی درس نخونم..
قصدت فقط عذاب دادنمه!
‌‌
‌           ᯏ ᥲᥒ????ᥱ????????????????????ᥣ???? ᯟ
ᓕᓗᓕᓗᓕᓗ⸦  ⸧ᓕᓗᓕᓗᓕᓗ