رمان انبه کوچولو
نویسنده : پریناز
ژانر : عاشقانه
قیمت : رایگان
رمان انبه کوچولو
ᓕᓗᓕᓗᓕᓗ⸦ ⸧ᓕᓗᓕᓗᓕᓗ ᯏ ᥲᥒ????ᥱ????????????????????ᥣ???? ᯟ ⟮ ⟯ چند دقیقه أی گذشت که یکهـو صدای یه معلم آقایی توی فضا پیچید.. انقدر سرم درد میکرد که حتی حاضر نبودم سرم و از روی میز بردارم.. همون لحظه صدای مرده دوباره اومد: – خانوم..به شما یاد ندادن وقتی معلم وارد کلاس شد ، باید سرت و از روی میز برداری?!.. اصلا نمیتونستم خودم و حرکت بدم.. گیسو به پهلوم زد و گفت: – آبان با توعه.. کلافه سرم و بلند کردم و ایستادم.. با مردی که به عنوان معلم وارد کلاس شده بود ، چشم تو چشـم که شدم ، هوش از سرم پرید.. آزاد?!..آزاد شوهر من اینجا چیکار میکرد?! ولی اون خیلی خونسرد ، دست به سینه شد و با یه لبخند ملیح گوشه لبش گفت: – اسم و فامیلت و بگو..معلومه از الان ، از اون شاگردایی که قراره کل سال سر و کله بزنیم.. مات نگاهش میکردم که اخم کرد – مگه کَری?! لبام و از هم تکون دادم و سریع گفتم: + آبان..آبانِ یاری سرش و تکون داد و گفت: – خیله خب..بشین ناباور نشستم ، ولی هنووز تو شوک بودم که گیسو آروم گفت: – چته تو?!..حالت خوبه اصلا?! سرم و تکون دادم که گفت: – آبان با توعم.. انگار هرچی دق و دلی داشتم ، میخواستم سر گیسو خالی کنم که تقریبا با صدای بلند گفتم: + ولم کن گیسو..چی میخوای از جون من?! به درست گوش بده گیسو اخمی کرد و گفت: – چه بد اخلاق.. جوابش و ندادم.. هنوزم گیج بودم ، آزاد برای چی اومده اینجا?! ᯏ ᥲᥒ????ᥱ????????????????????ᥣ???? ᯟ ᓕᓗᓕᓗᓕᓗ⸦ ⸧ᓕᓗᓕᓗᓕᓗ