رمان انبه کوچولو
نویسنده : پریناز
ژانر : عاشقانه
قیمت : رایگان
رمان انبه کوچولو
ᓕᓗᓕᓗᓕᓗ⸦ ⸧ᓕᓗᓕᓗᓕᓗ ᯏ ᥲᥒ????ᥱ????????????????????ᥣ???? ᯟ ⟮ ⟯ انقدر کلافه بودم و توی فکر بودم که نفهمیدم مامان کی چـادرش و سر کرد و به سمت در رفت.. سرم و از توی کتاب بیرون آوردم و گفتم + مامان..کجـا?! – میـرم خونه زنداییت ، یه خورده حالش خوب نیـست بهش برسم.. سرم و تکون دادم و گفتم + مـامان شـب میـای خونه?! مامان سرش و تکون داد – فکر کنم امـشب و اونجا بمونم.. شامت و حاضر کردم مامان ، روی گازه.. گشنه نخوابیا.. باشه أی گفتم.. بعد از رفتـن مامان ، کلافه کتابم و بستم و سرم و میون دستام گرفتم.. همه فکر و ذکرم پـیش دلاریـس بود.. پـیش آزاد که معلوم نیست باز چه نقشه أی تو سرشه.. همون لحظه گوشیم زنگ خورد ، گیـسو بود.. جواب دادم + جانم?! – چطـوری خانومِ بداخلاق?!. مکثی کردم و گفتم + بداخلاق تر از همیـشه.. – چیـشده باز?! مکثی کردم و گفتم + تنهاعم گیسو ، مامانم رفته خونه داییم.. شبم نمیاد.. پاشو بیا پیـشم! – الان?! + آره..گیسو مسخره بازی در نیار.. پاشو بیا حالم خوب نیـست.. گیسو مکثی کرد و گفت: – بزار ببینم مامانم چی میگه ، بهت خبر میدم..فعلا.. تماس و قطع کرد.. ᯏ ᥲᥒ????ᥱ????????????????????ᥣ???? ᯟ ᓕᓗᓕᓗᓕᓗ⸦ ⸧ᓕᓗᓕᓗᓕᓗ