
رمان عروس ارباب
نویسنده : نامعلوم
ژانر : BDSM
قیمت : 33000 تومان
رمان عروس ارباب
✿┄┅┄┅┄┅┄┅┄┅┄┅┄┅✿ #عروسـهـ_سیزدهـ_سالهـ_ارباب???????? #ᑭᗩᖇT_11 _ خیلی بیجا میکنند لبخندی روی لبم نشست بنظرم آریان خیلی مهربون بود البته تا وقتی که عصبانیش نکنم ، نگاهش بهم افتاد متعجب پرسید : _ چرا اون شکلی نگاه میکنی ؟ لبخند ملیحی بهش زدم و گفتم ؛ _ دوستت دارم چیزی زیر لب زمزمه کرد ک نشنیدم ، نمیدونم چرا با اون همه کتک ک خورده بودم ولی وقتی حرفاش رو شنیدم آروم شدم انگار اصلا هیچ اتفاقی نیفتاده چی میتونستم به خودم بگم جز این واقعیت ک آریان رو دوستش داشتم و بهش احساس خوبی داشتم !. * * * _ آهو خیره به لادن شدم و گفتم ؛ _ بله پشت چشمی نازک کرد و گفت : _ شنیدم حسابی کتک خوددی دوست نداشتم مسخره ام کنه واسه ی همین با تندی جوابش رو دادم : _ اصلا هم اینطور نیست خندید _ دروغگو خودم دیدم لت و پار شده بودی انقدر بدبخت بیچاره ای هیچکس دوستت نداره حتی آریان هم نتونست تحملت کنه شروع کرد به کتک زدنت بغض کردم چرا داشت اینطوری باهام صحبت میکرد مگه من چیکارش کرده بودم صدای عصبی زن عمو نسرین اومد : _ لادن چی داری میگی ؟ _ مگه دروغ میگم خوب این دختره ... _ خفه شو با شنیدن صدای عصبانی زن عمو نسرین ساکت شد که صدای مادرش مریم اومد ؛ _ چخبره نسرین چرا داری سر دخترم داد میزنی ؟ زن عمو چشم غره ای به سمت لادن رفت و خطاب به زن عمو مریم گفت : _ اگه دخترت رو مودب بار میاوردی الان این شکلی نمیشد با چشمهای ریز شده بهش چشم دوخت ؛ _ مگه دخترم چیکار کرده ؟ _ بی ادبی زن عمو مریم اخماش رو تو هم کشید : _ حق نداری بخاطر این دختره ی بی سر و پای بی خانواده دختر من رو اذیت کنی شنیدی ؟ زن عمو نسرین با خشم غرید : _ بی سر و پا تویی ک معلوم نیست از کدوم جهنم دره ای محمد پیدات کرده . پارت های جدید???????? https://rubika.ir/joinc/CEABDJFA0OGNDETSQDWKKMSOWSYCYLUE ✿┄┅┄┅┄┅┄┅┄┅┄┅┄┅✿ ✿┄┅┄┅┄┅┄┅┄┅┄┅┄┅✿ #عروسـهـ_سیزدهـ_سالهـ_ارباب???????? #ᑭᗩᖇT_11 _ خیلی بیجا میکنند لبخندی روی لبم نشست بنظرم آریان خیلی مهربون بود البته تا وقتی که عصبانیش نکنم ، نگاهش بهم افتاد متعجب پرسید : _ چرا اون شکلی نگاه میکنی ؟ لبخند ملیحی بهش زدم و گفتم ؛ _ دوستت دارم چیزی زیر لب زمزمه کرد ک نشنیدم ، نمیدونم چرا با اون همه کتک ک خورده بودم ولی وقتی حرفاش رو شنیدم آروم شدم انگار اصلا هیچ اتفاقی نیفتاده چی میتونستم به خودم بگم جز این واقعیت ک آریان رو دوستش داشتم و بهش احساس خوبی داشتم !. * * * _ آهو خیره به لادن شدم و گفتم ؛ _ بله پشت چشمی نازک کرد و گفت : _ شنیدم حسابی کتک خوددی دوست نداشتم مسخره ام کنه واسه ی همین با تندی جوابش رو دادم : _ اصلا هم اینطور نیست خندید _ دروغگو خودم دیدم لت و پار شده بودی انقدر بدبخت بیچاره ای هیچکس دوستت نداره حتی آریان هم نتونست تحملت کنه شروع کرد به کتک زدنت بغض کردم چرا داشت اینطوری باهام صحبت میکرد مگه من چیکارش کرده بودم صدای عصبی زن عمو نسرین اومد : _ لادن چی داری میگی ؟ _ مگه دروغ میگم خوب این دختره ... _ خفه شو با شنیدن صدای عصبانی زن عمو نسرین ساکت شد که صدای مادرش مریم اومد ؛ _ چخبره نسرین چرا داری سر دخترم داد میزنی ؟ زن عمو چشم غره ای به سمت لادن رفت و خطاب به زن عمو مریم گفت : _ اگه دخترت رو مودب بار میاوردی الان این شکلی نمیشد با چشمهای ریز شده بهش چشم دوخت ؛ _ مگه دخترم چیکار کرده ؟ _ بی ادبی زن عمو مریم اخماش رو تو هم کشید : _ حق نداری بخاطر این دختره ی بی سر و پای بی خانواده دختر من رو اذیت کنی شنیدی ؟ زن عمو نسرین با خشم غرید : _ بی سر و پا تویی ک معلوم نیست از کدوم جهنم دره ای محمد پیدات کرده .