کلبه کتاب | تجربه‌ای نو از کتاب‌های الکترونیکی و داستان‌های شگفت‌انگیز

رمان بوکسور کوچولوی من

نویسنده : نامعلوم

قیمت : رایگان

رمان بوکسور کوچولوی من

بوکسـوࢪ.کوچولوے.مـن????????
#????????????????_5
┉┈┄┉┄┈┉╼•••╾┉┈┉┄┉┄

غول رو به روش پوست استخون شده بود؟!؟ 
معین نگاه گیجشو که دید نیشخند زد : 

_خسته نباشی 

لوستر پشت سر پسرش راه افتاد 
راه که می رفت جیرینگ جیرینگ صدا می داد 

_هر دفعه عجیب تر از قبل میشه..!!
خدا بخیر کنه کار بعدیم کجاست

با دقت شوینده های قوی رو برداشت 
چفیه قدیمی رو دور دهن و دماغش پیچید و شروع کرد 

هرجارو می خواست تمیز کنه برق میزد 

گیج و با دقت انگشتاشو زیر میز کشید 

دقیقا جایی که نود و نه درصد افراد حواسشون نمی شد تمیز کنن 

انگشتشو که بیرون اورد چشماش گرد شدن 

تمیز بود.... 
_قبل از من همه جارو تمیز کرده!؟!؟ 

پس واقعا وسواسی بود 
_خوب تمیز کن مامان حساسه.... 

انگشتاشو فوت کرد و بلند شد 
_ همه جا تمیزه.... فک کنم مادرتون اشتباه.... 

معین با صدای پایین حرفشو قطع کرد 

_میدونم فقط انجامش بده اینجوری خیالش راحت میشه

اون چفیه ام بکش بالا خفه نشی شوینده های مامان قوین....

_ تمیزه اخه چیو بکشم؟؟! 
پولتون اضافی کرده؟!؟ اینجوری از گلوی من پایین نمیره اقا من رفتم... 

صدای جیرینگ جیرینگ لوسترو شنید 

_وایسادی به حرف که دختر زود باش دیگه کثیفی گرفت همه جارو

واینستاد جواب بگیره و ازشون دور شد

کلافه پوفی کرد 
معین : زبونتم تو ده.نت نگهدار خانوم 

_ والا من زبونم تو دهنمه اقا ... شما برو عقب بوی اینا نخوره بهت! 
پوست استخونی ضعیفی از حال میری بعد بیا درستش کن 

این دفعه نتونست جلو خنده شو بگیره 
دلارام خیره به صدفای سفید تو دهنش اخم کرد 

طی رو برداشت زیر لب جوری که بشنوه گفت 
_چیه اینا میرن هی سرامیک میکنن دندوناشونو...