کلبه کتاب | تجربه‌ای نو از کتاب‌های الکترونیکی و داستان‌های شگفت‌انگیز

رمان بوکسور کوچولوی من

نویسنده : نامعلوم

ژانر : اجتماعی

قیمت : رایگان

رمان بوکسور کوچولوی من

بوکسـوࢪ.کوچولوے.مـن????????
#????????????????_7
┉┈┄┉┄┈┉╼•••╾┉┈┉┄┉┄

به درد خودت میخوره بیا دو روز ببرش بزنید همو نابود کنید 

_ تنبلی بسه تا نیم ساعت دیگه اینجایی 

صدای بوق تو گوشش پیچید .. گوشیو جلو صورتش گرفت :

_ مامانو با خودم ببرم؟!؟ 

نگاهش به دلارام افتاد که با طی سمتش میومد 
پاهاشو رو مبل جمع کرد :

_ اسمت چیه؟!؟ 

_ دلارام

: دلی صدات میکنم 

_ اجازه نمیدم... 

: اجازه نخواستم 

چشم باریک کرد 
معین خیره به طی عقب نشینی کرد : 

_دلارام خانوم 
اسم خوبیه مبارک باش....

انقد مشغول کار شد که نفهمید پوست استخون کی رفت 

صدای جیرینگ جیرینگ اومدن لوسترو که شنید محکم تر دستمال کشید 

‌: چقد مونده؟!؟ 

کلافه نشست : اخرشه... 

ملیکه سر تکون داد : خوبه وقت ناهاره

خسته چشماشو چرخوند 

: متوجه شدم
مثل همیشه باید می رفت 

همیشه کارشو تا دو تموم میکرد و واسه ناهار می رفت 

لعنتی بازم باید شکلات سنگی سق میزد 

با سرعت وسایلو جمع کرد 
نزدیک دو بود که بلند شد

لباساشو پوشید : کارم تموم شد خانوم... 

ملیکه خانوم همراه پاکت از پله ها پایین اومد 

: کارت خوب بود.... 
دلی با مکث پاکتو باز کرد نصف شو شمرد و سمتش گرفت 

: خونه از قبل تمیز بود به پسرتون گفتم ولی گفتن بازم تمیز کنم 
همینقدر حقمه بقیش مال خودتون.... 

ملیکه جدی و اروم پولو گرفت : باش...