کلبه کتاب | تجربه‌ای نو از کتاب‌های الکترونیکی و داستان‌های شگفت‌انگیز

رمان بوکسور کوچولوی من

نویسنده : نامعلوم

ژانر : اجتماعی

قیمت : رایگان

رمان بوکسور کوچولوی من

بوکسـوࢪ.کوچولوے.مـن????????
#????????????????_9
┉┈┄┉┄┈┉╼•••╾┉┈┉┄┉┄

_ ممنون بابت غذا خیلی خوب بود دیگه برم 

با دستمال طلایی براق دهنشو تمیز کرد : _شماره تو برام بزار 

از این به بعد به صورت خصوصی میخوام برام کار کنی ... سه روز تو هفته روزی دو تومن بهت میدم 

شوکه شد واقعا مبلغ خوبی بود 
_ اگه قراره قبل اومدنم همه جارو تمیز کنید قبولش نمی کنم 

من مزد کارمو می گیرم اینجوری از گلوم پایین نمیره 

ملیکه اخم کرد 
چشمای جذابی داشت مثل اینکه دورگه بود 

باید از حالت موهاش می فهمید 
_ من پول اضافی به کسی نمیدم دخترجون 
حتی پسرمم بابت زندگی تو خونم باید اجازه بده

چشماش گرد شدن از پسری که اونجوری با عشق ضعیف و شکستنی خطابش میکرد پول می گرفت؟!؟ 

_ رو تمیزی حساسم 
میتونم کثیفی که شماها نمی بینیدو ببینم 
فک نکن کاری نمیکنی 

این خونه باید هر روز تمیز شه 
تو چهار روزی که تو نمیای هم یکی دیگه میاد تمیز کاری میکنه 

پس فقط کاری که میگم رو بکن
حالام بقیه پولت رو بردار و برو 

درم پشت سرت کامل ببند حوصله سروکله زدن با دزدارو ندارم

ابرو بالا انداخت دزدا چجوری می خواستن از نگهبانی های جلو کوچه ها رد شن آخه؟!؟ 

مردد پولو برداشت تقریبا قانع شده بود 
مثل اینکه واقعا چشم بینایی داشت

خدافظی کرد بدون اینکه جوابی بگیره کیفشو برداشت و از خونه بزرگ و اشرافی بیرون زد 

***

پولایی که جمع کرده بودو واسه بار چندم شمرد 

نفس راحتی کشید :
_واسه این ماهو جور کردم مامان 
تا ماه بعدم سی روز مونده خوشگلم جمعش می کنم 

ریحانه مثل همیشه با چشمای پر از اشک نگاهش می کرد: 

_ پدرت با سادگیش بدبختمون کرد 
هی گفتم مرد نکن اعتماد نکن به اینو اون 
آخرش رفتو مارو با این همه بدهی تنها گذاشت