کلبه کتاب | دنیای کتاب و رمان و کتاب صوتی

کلبه کتاب

رمان دلداده به دلدار | تکمیل

نویسنده : افسون

ژانر : عاشقانه

قیمت : رایگان

رمان دلداده به دلدار | تکمیل

درو باز کردو اجازه داد من اول برم...)همین کارات منو دیوونه کرده( 
اون چند ساعتی که تو اتاقش بودم به اندازه چند قرن برام گزشت... 
وقتی به این فکر میکردم که امشب ماله یکی دیگه میشه حاله مرگ بهم دس میداد.. 
دیگه طاقتم تموم شد و به بهانه این که خسته شدم...خدافظی کردمو رفتم بیرون.. 
درو  ماشینو باز کردمو رفتم داخل...سرمو گزاشتم رو فرمون تا یکم اروم تر که شدم حرکت کنم.. 
وقتی دیدم فایده ای نداره پامو گزاشتم رو گاز... 
هیچی نمیگفتم.... 
یهو صدام بردم بالا گفتم: 
گلوم بدجوری میسوخت ولی هنوز عقده هام خالی نشده بود!!...... 
 
دیگه شب شده بود..یعنی اون الان خوشحاله؟ اره چرا نباشه؟داره به عشقش میرسه... 
حالم خیلی بد بود..امشب شبه خواستگاری عشقم بود..این حاله بدمو فقط یه نفر میتونست خوب کنه.. 
گوشیمو از تو کیفم دراوردمو زنگ زدم بهش.! 
با دومین بوق گوشیو برداشت..
نهال:هان؟ 
بغضمو قورت دادم..میخواستم جوابشو بدم که دوباره گفت:هوی النا مردی؟چرا حرف نمیزنی؟ 
اره مرده بودم..یه مرده متحرک! 
نمیخاستم نهال بدونه گریه کردم  ولی با حرفی که زد دوباره گریم گرفت.. 
درو که باز کرد رفتم داخل..  
چند دیقه بی حرف بهم زل زد..اخرم کلافه گفتم:تموم نشد؟ 
-چی؟ 
-دید زدن جناب عالی!! 
یه اخم کردو گفت:زود تند سریع بگو ببینم چیشده دوسته خلو چله ما به این روز افتاده؟؟ من:ول کن نهال حوصله ندارم! 
-من تا نفهمم چیشده ولت نمیکنم!! 
اخر از بس اصرار کرد..همه چیو براش تعریف کردم!! 
یه حالت متفکر به خودش گرفتو گفت:نه..با هم جور در نمیاد..تو میگی دیدی دختره ناراحت شده..پس یعنی اون زیاد راضی نیست!! 
من:اصل کاری یاسینه که دختره رو دوس داره! 
خونه؟ 
رو به نهال گفتم:میمونم.! 
لباسایی که نهال بهم داده بودو پوشیدمو رو تخت دراز کشیدم)تختش دو نفره بود( اینقد خسته بودم که چشم رو هم نزاشته خوابم برد....... 
 
صبح با صدای نهال که میگفت:النا پاشو کلی کار داریم..بیدار شدم! 
با صدای خواب الود گفتم:چه عجب تو یه بار مثه ادم منو بیدار کردی.! 
نهال:من همیشه مثه ادم بیدارت میکنم..ولی چشم بصیرت میخواد که تو نداری.! 
-اره جونه خودت! 
-پاشو دیگه النا.اه..شیده گفت نمیتونه بیاد اینجا بیرون باهاش قرار گزاشتم! 
-بلند شدم دیگه..اگه گزاشتی دو دیقه بخوابیم..همش اون نخراشیدتو بلند میکنی!" 
حدود ربع ساعت تو دستشویی نشستم تا یکم حرص بخوره!