
رمان دلداده به دلدار | تکمیل
نویسنده : افسون
ژانر : عاشقانه
قیمت : رایگان
رمان دلداده به دلدار | تکمیل
-بدو بریم لوس نشو..تو هم اگه میخوای از دلم دراری یه چیزی مهمونم کن! زد زیر خنده و گفت:خیلی پررویی النا..ولی چشــــــم امشب میبرمت رستوران)......( ب صرف ادامس خرسی! -نهااااااال..بعدن حسابتو میرسم!! -عه خب خودت گفتی یه چیزی..منم گفتم یه چیز خاص مهمونت کنم! -اووووف خسیس...بریــــم؟ -بریــــــــم! سوار ماشین شدیم....ادرسو از نهال پرسیدمو حرکت کردم!.......... به پارک که رسیدیم یه سوتی کشیدمو گفتم:اووو..چه شلوغه..حالا نمیشد یه جای خلوت تر قرار بزارین؟؟جون به جونتون کنن اوسکولین! -قربون تو با شخصیت..! اینجا؟؟ من:همچین میگه کشوندیم انگار با یه ون مشکی اومدیم دمه درشون کردیمش تو گونی حمالی انداختیمش رو دوش یه غولتشن..با خودمون اوردیمش..تو که هنوز نگفته قبول کردی دیگه کلاس گزاشتنت چیه؟! نهال:دو دقیقه ببند این تالار اندیشه رو! و خودش شروع کرد به تعریف کردن.منم این وسط فقط نگاشون میکردم... شیده چندتا سوال پرسید..اخرشم قبول کرد که کمکمون کنه! میخواستیم بلندشیم بریم ولی با چیزی که دیدم پاهام لرزیدو نشستم رو صندلی....... یاسین و اون دختره؟ دست تودست هم؟...اون ک دست به نامحرم نمیزد..اچن که دست زدن به نامحرمو گ*ن*ا*ه میدونست؟ یعنی...یعنی عقده کرده بودن؟ میکنم..! خودش اورد.. من:نهال دیدی دستشو گرفته بود؟دیدی چطوری نگاش میکرد؟؟ نهال رو به شیده گفت:تو برو یه ابمیوه ای یه کچفتی زهرماری یه چیزی بگیر من با این حرف بزنم! شیده که رفت بیرون نهال چرخید سمتمو گفت:ببین من یه نقشه دارم ولی باید قول بدی دیگه گریه نکنی..باید بشی همون النای قبلی! میتونی النا؟ نمیدونستم چی جوابشو بدم.. چند دیقه همینطوری فکر کردم... تصمیمو که گرفتم سرمو چرخوندم سمتشو گفتم:......... چشمامو بستمو گفتم: من یاسینو میخوام..به هر قیمتی شد به دستش میارم! نهال دوتا دستشو بهم کوبیدوگفت:الحق که رفیق خودمی...حالا اشکاتم پاک کن!. اشکامو پاک کردمو رو بهش گفتم:خب حالا نقشتو بگو.! شیده:بنال ببینم..! نهال:امروز چند شنبه هست؟؟ من:چهارشنبه! نهال:خب جمعه چه روزیه؟ یکم فکر کردمو خواستم بگم عیدی چیزی هست؟..که نهال دستشو به علامت خاک برسرت تکون دادو گفت:اوشگول جمعه تولدته.! من تا یکماه قبله تولد هی به خانواده یادآوری میکنم که تولدمه این خانوم تولدشو یادش میره..! من:عــــــه...خب حالا نقشتو بگو..مردم از فضولی.! نهال به منو شیده اشاره کردو گفت:شما دوتا فردا صبح اماده میشین میام دنبالتون باید بریم لباس بخریم..از یه ارایشگاهم وقت میگیرم جمعه بریم پیشش.! النا خانوم شما هم امشب میری مخ باباتو میزنی که تولدتو جمع و جور بگیریم..!...خب دیگه مثه بز نگام نکنین..خجالت کشیدم! شیده:الان دقیقا به من بگو این کارا واسه چیه؟! نهال:من فقط قسمت اول نقشرو گفتم بقیشو به وقتش بهتون میگم... منو شیده هم با این که نمیدونستیم چی تو کله این میگزره..سرمونو تکون دادیم! نهال:النا اتیش کن بریم! با خنده ماشینو روشن کردمو..پامو گزاشتم رو گاز.. چشام گشادتر شد.. اخه اینم باباعه من دارم..! من:بابا این چکاریه خب؟شلوارمو خیس کردم!... یه نگا به اطرافم انداختمو گفتم:پس مامان کجاست؟ بابا:فرستادمش خونه باباش! ابروهامو انداختم بالا و گفتم:اگه بهش نگفتــــم..! بابا:عه..بچه اینقد دهن لق؟؟ الان وقتش بود که بهش بگم.. من:فقط به یه شرط بهش نمیگم! بابا:نگفته قبول.." یه لبخند پهن زدمو پریدم تو بغلش:فواد جووون!میدونی که جمعه تولدمه؟ نهال:علیک سلام! من:خب حالا سلام کردی کارتو بگو! -اه یبار مثه ادم حرف بزن..در ضمن اماده شو تا نیم ساعته دیگه جلو درتونم... -اگه گزاشتی ما یه روز مثه ادم بخوابیم! یه بمیر بابایی گفتو گوشیو قطع کرد..!" چندتا فوش به اجداد نهال دادمو بلند شدم...رفتم دستشویی یه ابی به صورتم زدم تا پف چشمام بخوابه.. سریع اومدم بیرونو در کمدمو باز کردم...یه مانتوی قرمز کتی با شلوار و شال سفید پوشیدم..یه رژ قرمزو خط چشم سفید کشیدمو رفتم بیرون! نهال و شیده جلوی در منتظرم بودن... سوارشون کردمو رفتم سمت پاساژ!!! شیده:اره خیلی خوب شدی..فقط زود درش بیار بیا بیرون که کلی کار داریم... یه باشه گفتمو درو بستم.. دوتا لباسم واسه نهالو شیده انتخاب کردیم...واسه هر لباسم کفش ستشو خریدیم و از مغازه اومدیم بیرون.. نهال:خب الان فقط یه کار دیگه مونده!" من:چیکار؟ نهال:بریم سوار ماشین شیم بهت میگم.. تو ماشین که نشستیم..تهال گفت:النا گوشیتو بده! من:مگه خودت گوشی نداری؟ماله منو میخای چیکار؟ نهال:اینقد سوال نپرس دیگه..کاری که گفتمو بکن..! نهال:الو..سلام آقا یاسین..! عصبانی نگاش کردم که گفت:وا..النا چته؟بیا منو بخور.! من:این چکاری بود که کردی؟تو که میدونی من نمیتونم اون دختره رو تحمل کنم.! یه اخم کردو گفت:تو قول دادی هرچی من گفتم بگی چشم..من خودم بهتر میدونم چیکار کنم!