رمان ازدواج با آقا دزده
نویسنده : فاطمه عاشقی
قیمت : 39000 تومان
رمان ازدواج با آقا دزده
خواستم فریاد بزنم ولی تنها صدایی که از گلوم خارج شدصدای ضعیف و آهسته ای بود و با تته پته گفتم_د..دز.. دسر تا پامو نگاهی کرد و گفت_چطوره تورو هم بدزدم، هان؟شلوارک کوتاهی پام بود با یه تیشرت یقه گشاد که نیمه لختبه حساب میومدم و موهای بلند و پرپشتم روی شونه هامریخته بود..اگه با اون سر و وضعم وسوسه میشد و بلای سرم میاورد هیچکاری از دستم برنمیومد و نابود میشدم..ولی بر خالف تصورم بهم دست نزد و نزدیکتر نشد بهم..نفسم داشت از ترس میرفت که ناگهان متوجه چشماششدم..چشمهای آبی طوسی..چشمهایی که بنظرم آشنا بود!هنوز مات چشمهاش بودم و فکر میکردم این چشمها رو کجادیدم و چطور اینقدر برام آشناست که یه مرد سیاهپوش دیگهاومد توی هال و نگاهی به من کرد و با اضطراب گفت_این دیگه کیه؟ مگه نگفتی خونه نیستن؟