رمان ازدواج با آقا دزده
نویسنده : فاطمه عاشقی
قیمت : 39000 تومان
رمان ازدواج با آقا دزده
دزد چشم طوسی دستشو از چونه م برداشت و خونسرد رو بهرفیقش گفت_یه موش کوچولو تو خونه بوده ولی مهم نیست، انقدر ترسیدهکه هیچ غلطی نمیتونه بکنهبا این حرفش انگار به خودم اومدم و طوری عصبانی شدم کهپامو بلند کردم و لگد محکمی به شکمش زدم..آخ بلندی گفت و دستشو گذاشت روی شکمش و فحشقشنگی به من داد و با حرص گفت_میکشمتدلم خنک شده بود و تازه یادم اومد که موبایلم تو جیبشلوارکمه و یواشکی درش آوردم که تا اون یارو سرش به دلدردش گرمه، سریع به پلیس زنگ بزنم..ولی تا خواستم شماره بگیرم گوشی رو از دستم قاپ زد وگفت_نچ نچ نچ.. بدش من ببینمگوشیمو ازم گرفت و کمی از موهامو گرفت کشید و گفت_اگه بازم گوه اضافی بخوری با همین موهات از لوسترآویزونت میکنم دختر