رمان ازدواج با آقا دزده
نویسنده : فاطمه عاشقی
قیمت : 39000 تومان
رمان ازدواج با آقا دزده
صدای بم و مردونه ی جذابی داشت که اصلا آشنا نبود برام..
و من نمیدونم چرا خر مغزمو انقدر شدید گاز گرفته بود که یه
دزد نصف شبی وسط خونه م میخواست منو از موهام آویزون
کنه و من داشتم به تن صدای ناآشنا، و چشمهای خوشگل
آشناش فکر میکردم و سعی میکردم به یاد بیارمش!
هنوز تو فکر بودم که دیدم سیم گوشی تلفن رو کشید و قطع
کرد تا نتونم با تلفن خونه هم به کسی زنگ بزنم..
بعدشم رو کرد به دوستش و گفت
_جواد چسب داری؟
لابد میخواست چسب بزنه به دهنم!.. تو فیلما دیده بودم و
سریع گفتم
_داد نمیزنم چسب نزن به دهنم نفس تنگی دارم
جواد اومد نزدیکتر و گفت
_نه چسب نیاوردم چه میدونستم کسی تو خونه ست.. جوراباتو
دربیار بکن تو دهنش
از فکر اینکه جورابشو بکنه تو دهنم تهوع گرفتم و با التماس
گفتم
_به خدا قسم جیکم درنمیاد، این کارو نکنیا