کلبه کتاب | تجربه‌ای نو از کتاب‌های الکترونیکی و داستان‌های شگفت‌انگیز

رمان ازدواج با آقا دزده

نویسنده : فاطمه عاشقی

قیمت : 39000 تومان

رمان ازدواج با آقا دزده

هردوشون با مسخره به التماسم و چندشم خندیدن و دزد 
چشم طوسی که اسمشو نمیدونستم رو به جواد گفت
_خیلی معطل شدیم، زود بردار بریم
جواد دست برد و میوه خوری بزرگ نقره رو که جون مامانم 
بهش بند بود برداشت..
داشتن خونمون رو جمع میکردن و من بیعرضه هیچ کاری 
نمیتونستم بکنم..
اگه سمانه جای من بود کاری میکرد و مثل یه پسر رفتار 
میکرد، ولی من از یه دختر معمولی هم بدتر بودم که حتی 
نتونستم جیغ بزنم..از خودم حرصم گرفت و وقتی دزد چشم آشنا قالیچه های ۷۰
رج محبوب بابا رو لوله کرد، به خودم جرات دادم و گفتم
_یه چیزی هم بزارین برا خودمون بمونه
دزد جواد نام اومد پیشم و دستی به بازوی لختم کشید و با 
لحن چندش آوری گفت
_همینکه خودتو گذاشتیم برا خودتون بمونی باید خدارو شکر 
کنی
معنی حرفشو فهمیدم و آب دهنمو با ترس قورت دادم.. راست 
میگفت، همینکه با اون سر و وضعم کاری به خودم و ناموسم 
نداشتن باید ازشون تشکر هم میکردم..