کلبه کتاب | دنیای کتاب و رمان و کتاب صوتی

کلبه کتاب

رمان گناهم باش

نویسنده : نامعلوم

ژانر : عاشقانه

قیمت : رایگان

رمان گناهم باش

#گناهم‌باش
#پارت4


مامان تو آشپزخونه بود.
من و که دید گفت:

_براتون نهار درست کردم قیمه هست، من باید دوباره برم بیمارستان، فقط ظرفا رو همینجوری نذاری تو سینکا زُلفا، بشورش 

هومی زمزمه کردم و نشستم پشت میز.

متعجب نگاهم کرد

_خدا می‌دونه باز چت شده که زبونِ دو متریت کوتاه شده!
الان سر همین ظرف شستن خونه رو روی سرت باید میذاشتی 

_سلام خاله کی اومدی؟

با شنیدن صدای امیر رنگ از رخم پرید و سرم و تا حد ممکن پایین انداختم.

چطور نگاهش میکردم؟

مامان عاشقِ پسر خالم  بود.

_ سلام به روی ماهت.
صبح زود اومدم قربونت برم، براتون غذا حاضر کردم من باید برم بیمارستان کارای ترخیص مامان بزرگ و انجام بدم.

_بذار من میرسونمت.

_نه من خودم میرم، خب دیگه برم که دیرم شده.

سنگینی نگاهش و روی خودم حس کردم ولی همچنان قصد نداشتم سر بالا بگیرم.

مامان که رفت نفسم و سنگین رها کردم.

امیر برعکس من خونسرد بود.

 برای خودش از چایی که مامان گذاشته بود ریخت و رو بهم گفت:

_میخوری واست بریزم؟

نگاهش کردم، چه خونسرد بود!
نکنه واقعا دیشب بینمون چیزی اتفاق نیفتاده باشه و این فقط توهم منه!

ولی لباسام؟

بی هوا پرسیدم:

_تو لباسامو عوض کردی؟