رمان گناهم باش
نویسنده : نامعلوم
ژانر : عاشقانه
قیمت : رایگان
رمان گناهم باش
#گناهمباش #پارت5 یه قند از تو قندون برداشت و گذاشت دهنش. _آره بد کردم؟! دستام و از زیر میز تو هم قفل کردم و نامحسوس آب دهانم و فرو دادم. چطور ازش میپرسیدم؟ خیرگی نگاهش داشت آزارم میداد. مضطرب و آشفته دستی به لب زیرینم کشیدم و با تمومِ تردیدی که داشتم پرسیدم: _دیشب...دیشب چی شد؟ یعنی...من و.. مکثی کردم و نفسم و به شدت رها کردم. خدایا چقدر سخت بود همچین سوالی پرسیدن. _دیشب حالت خوش نبود بردمت تو اتاقت یه لباس هم بهت پوشوندم همین. خیلی زیاده روی کرده بودی بهتره دیگه لب به نوشیدنی نزنی. حرصم گرفت. من فقط زیاده روی کرده بودم؟! خودش چرا نتونست جلوی خودش و بگیره و اون کارو کرد! _تو دیشب منو نوازش کردی، یادمه تای ابرویی بالا انداخت و چاییشو یک نفس سرکشید. جای اون من حس کردم تهِ حلقم از داغیش سوخت. قدمی نزدیک شد و درست کنارم ایستاد. چون من روی صندلی نشسته بودم و اون سرپا بود، از بالا نگاهم کرد و گفت: _خب، دیگه از دیشب چی یادته؟ نفسم حبس شد. کلافه لب به دندون گرفتم و چشم بستم. صدای کشیده شدن صندلی روی پارکت باعث شد چشم باز کنم. صندلیِ کنارم و عقب کشید و نشست پشت میز. آرنجش و گذاشت روی میزو خیره تو نگاهم گفت: _آره دیشب هردومون یکم زیاده روی کردیم ولی تموم شد رفت. بهش فکر نکن اوکی؟ همش از اثرات نوشیدنی بود، مگه اولین باره نوازش میکنم؟! اره نباید زیادی صمیمانه انجامش میدادم ولی حالا کاریه که شده پس تمومش کن و فکر کن انگار اتفاقی نیفتاده باشه؟ لپم و کشید و از پشت میز بلند شد.