
رمان گناهم باش
نویسنده : نامعلوم
ژانر : عاشقانه
قیمت : رایگان
رمان گناهم باش
#گناهمباش #پارت7 عزیز جون و به اغوش کشیدم و گونه ی پیرو چروکش و نوازش کردم _دورت بگردم عزیز جونم خوبی؟ خیلی مارو ترسوندی با محبت موهام رو نوازش کرد _خدا نکنه دخترِ قشنگم، چه میشه کرد پیری و هزار تا درد دیگه لب گورم مادر دلخور لب زدم: _إ عزیز جون! نمکی خندید و گفت: _ حقیقته مادر، امیر کجاست؟ همینکه لب باز کردم حرفی بزنم در باز شد و امیر. وارد شد. همینطور که به سمتمون میاومد با لودگی دستاش و باز کرد و گفت: _به به میبینم خونه نورانی شده! منور بانو اومده همه جارو روشن کرده! عزیز جون و به اغوش کشید و روی سرش و نوازش کرد عزیز جون با محبت من امیر و به اغوش کشید و مامان گفت: _بذارید یکم نفس بکشه دکتر گفت نباید زیاد سرپا بمونه هی دورشو شلوغ کردید! امیر با خنده به سمت مامان رفت و گونه شو نوازش کرد _حسودی نکن دورت بگردم دور تورو هم شلوغ میکنم خاله جونم. چرخید سمت من و لحظه ای مکث کرد لابد میخواست همین کارو برای من هم بکنه که یاد دیشب افتاد. نگاه دزدید و به سمت عزیز جون رفت تا کمکش کنه به اتاقش بره و استراحت کنه. پوزخندی زدم و روی مبل نشستم. دست خودم نبود ولی اعصابم بهم ریخته بود. تند تند پاهام و تکون میدادم و به جون پوست لبهام افتاده بودم که مامان صدام زد _کندی پوست لبتو، بیا برو یسری خرت و پرت بخر لیست و برات پیامک میکنم، باید واسه عزیز جون آشِ قلم درست کنم واسش خوبه. وسایلش نیست تو خونه غر زدم: _چرا من برم؟ بگو امیر بره ماشین هم داره زود میخره و میاد. _خرید امیر و که میدونی از لیستی که بهش میدم همه چی میخره بجز چیزای لازمه، پاشو با خودش برید بخرید بیاید، بدو غر نزن.