حکم شکار
نویسنده : نامشخص
ژانر : عاشقانه
قیمت : 22000 تومان
حکم شکار
-تو دهات ما لکسوس و لگن هم به حساب نمیارن! --حتما باید یه سَر به دهاتتون بزنم پس... -با لکسوس نیا فقط بیرونت میکنن. نیم نگاهی بهم میندازه و انگار که از این بحث لذت میبره: --با چی بیام؟ -با فرغون! و خودم،زرت،میزنم زیر ِ خنده... دوباره نیم نگاهی بهم میندازه و این بار ولی جنس ِ نگاهش متعجب و گیجِ! هنوز خنده ی پایان ناپذیرم ادامه داره که بی هوا میگه: --چرا دزدی میکنی؟ خنده ام قطع میشه و یه کم خجالت میکشم!به خاطر همین خجالتم هست که با حرص میگم: -به شما چه مربوط؟ چپ چپ نگاهم می کنه و غلیظ تر شدن ِ اخم هاش یعنی این که خوشش نیومد!آخه اعلا حضرت لکسوس سوارن...بایدم خوششون نیاد! --چرا دزدی میکنی؟ زشت نیست دوباره بزنم تو پَرِش؟با اون اخم هاش...خرچنگ!میدونم که این دفعه هم جواب ِ درست حسابی ندم میگه "مثل بچه آدم جواب بده". نگاهم و قفل ِ مغازه های رنگ و وارنگ میکنم: -خرج و مخارج ِ زندگی! --خودتو دو تا بچه چقدر خرج دارین؟انقدر زیاده که دزدی میکنی؟ با چشم هایی که گرد شدن کامل به سمتش بر می گردم: -شما از کجا میدونی؟ --چیو؟ -دو تا بچه رو!