حکم شکار
نویسنده : نامشخص
ژانر : عاشقانه
قیمت : 22000 تومان
حکم شکار
با چشم هایی که گرد شدن کامل به سمتش بر می گردم: -شما از کجا میدونی؟ --چیو؟ -دو تا بچه رو! یه تای ِ ابروشو بالا میندازه همونطور که فرمونو میچرخونه میگه: --حالا! با اخم به نیم رُخش چشم میدوزم: -بعله زیاده!این که تو سن ِ بیست و یک سالگی شیکم ِ دو تا بچه رو دست تنها سیر کنی زیاده!این که نتونی جایی کار کنی چون مدرک تحصیلی میخوان و تو سیکل داشته باشی یا پارتی بخوان و تو حتی پشم هم نداشته باشی؛زیاده!این که مجبور باشی واس،خاطر ِگرگای ِ اطرافت درنده باشی و جیب این و اونو خالی کنی تا کارِت به کثافت کاری نرسه خیـــلی زیاده!و این که صاحبخونت بهت بگه یا صیغه یا تخلیه و تو مجبور باشی بدزدی تا سقف ِ ترک خورده بالا سرت و نگه داری؛خیلی زیاد تره!این که... نفس عمیقی می کشم و چشم می بندم تا بغض ِ چسبیده به بیخ ِ گلوم و پس بزنم: --حالا فهمیدی چرا؟ ماشین و نگه داشته و فقط نگاهم و میکنه و من تلخ میخندم...برای ِ همه ِ این دلیل ها میخندم: -فِک کردی من از اولش دزد به دنیا اومدم؟یا...خوشم میاد و لذت می برم؟نه جناب!اینا دلیل های ِ این کار ِ اجباریه... ذره ای از نگاهش ترحم دریافت نمی کنم و همین حس ِ خوبی بهم میده!حسی که برای اولین بار از کسی می گیرم. نگاهش و ازم می گیره و سر به چپ و راست تکون میده: --لعنت به این جامعه خراب!!