حکم شکار
نویسنده : نامشخص
ژانر : عاشقانه
قیمت : 22000 تومان
حکم شکار
نیم نگاه ِ جدی ای بهم میندازه که خودم میگیرم کل ِ قضیه رو اصلا!چه کاریه که از اول،درست و حسابی جوابش و نمیدم خب؟ -برو سمت ِ همون ایستگاه ِ اتوبوس! نرسیده به محله میگم: -همنیجا پیاده میشم! نگاه ِ گنگ و گیجی بهم میندازه: --چرا؟ -خوبیت نداره تو محله با این ماشین دیده شم خب! به روم نمیاره قضیه،فضولی ِ اهل ِ محله ست و ماشین و یه گوشه نگه میداره: --همون قضیه فرغون و اینا دیگه! همونطور که از ماشین پیاده میشم،میخندم و جوابش و میدم: -آره خودشه! ***** غلتی میزنم و به تق تق صدای در ِ حیاط گوش میدم...همه اول ِ صبحی با ناز و نوازش بیدار میشن؛من با مشت هایی که به در ِ خونمون میخوره! هر کی که هست پیش پیش،بترکه انشاالله که نمیذاره دو دقیقه کپه مرگم و بذارم. شال و مانتویی سر می کنم و با نِق و نوق دمپایی هام و می پوشم و با صدای ِ لخ لخی که ناشی از خوب نپوشیدن دمپایی هاست؛طول ِ حیاط و طی می کنم...در و که باز می کنم؛با دیدن ِ صورت ِ نحسی که مقابلم ظاهر میشه آه از نهادم بلند میشه. اون لبخند ِ سی و دو دندونه و از نوع ِ زردش؛به تنهایی قادر هست برای ِ شکوفه زدن به صبحم!