حکم شکار
نویسنده : نامشخص
ژانر : عاشقانه
قیمت : 22000 تومان
حکم شکار
قیافه حق به جانبی میگیره: --بچه های کوســه! وحشت زده جلوش زانو میزنم و جفت بازوهاش و تو مشت میگیرم و تکون میدم: -کـوسه؟!دو ساعت ولتون کردم همش،ببین چه جاهای ِ خطرناکی... وسط ِ حرفم می پره و با دست به بیرون ِ خونه اشاره میکنه: --نــه...کوسه...کــوسه! وا میرم: -کوچه منظورته؟ سر تکون میده و من به سمت ِ در هلش میدم و حرص میزنم: -بـرو...بـرو تا انقدر خودم و نزدم تا کف بالا بیارم! --خیله خب...خیله خب رفتم! با اخم به هیکل ِ تپلش از پشت،چشم می دوزم و جدا نمی دونم تو تربیتشون چیو به کار ببرم؟یا حتی چیزی نیست باهاش این زبون ِ ده متریشونو کوتاه کنم!! ** یقه مانتومو از شدت ِ گرما چند بار از خودم جدا می کنم و نگاهی به اطراف میندازم...الکی الکی گندم و گیتی رو تنها گذاشتم اومدم؛وقتی دل و دماغ کار کردن ندارم! دستی به نقاب ِ کلاهم می کشم و با چند قدم ِ بلند از بازار خارج میشم...قدم زدن گوشه ِ خیابون ِ خالی از ماشین و به پیاده روی ِ لبریز از آدم ترجیح میدم. دست هام و تو جیب مانتوم فرو می کنم و به این فکر می کنم که کم،دنبال کار نگشتم!حتی دنبال ِ کار توی سوپرمارکت هم رفتم و...اونجا هم مثل ِخیلی جا های ِ دیگه با پیشنهاد های بی شرمانه و کثیف مواجه شدم!