کلبه کتاب | تجربه‌ای نو از کتاب‌های الکترونیکی و داستان‌های شگفت‌انگیز

حکم شکار

نویسنده : نامشخص

ژانر : عاشقانه

قیمت : 22000 تومان

حکم شکار

دستام و با اضطراب تو هم می پیچم و دوباره آروم میگم: 
-نمیخوام...نیـگه دار. 
بی تفاوت نگاهش و می دوزه به جاده و من یکی طاقت ِ پلیس و زندانو ندارم!اگه برم زندان...گندم و گیتی چی میشن؟خودم به جهنم اصلا! 
از کوره در میرم و جیغ میزنم: 
-کَـری شازده؟میگم نیـگه دار! 
اخمی که روی ِ پیشونیشه غلیظ تر میشه و زمزمه زیر ِ لبیش دیوانه کنندست: 
--دزدی که به دزد بزنه،شــاه دزده! 
مثل ِ خودش اخم کردن و بلد نیستم...پس غلظت ِ اخمم خیلی دوز ِ پایینی داره وقتی روی داشبورد می کوبم و جیغ میزنم: 
-نیـــگه دار! 
چنان عربده ای میزنه که چسب ِ صندلی میشم و با چشم های گرد شده نگاهش می کنم: 
--خفـــه خون بگیر و بتمرگ سر ِ جـــات تا اونجوری که لایقته باهات رفتار نکردم! 
موش میشم تقریبا!الان این رفتار ِ نالایقشه وضع اینه...یه درصدم نمی تونم لایقش و تصور کنم. ماستامو کیسه کردم با دادِش! 
-چرا نیگه نمیداری! 
--چون هم تو و هم اون بی شرف و باید تحویل پلیس بدم! 
دلم هُری میریزه تو خشتکم...رعشه به تنم میوفته و دوباره سیم هام اتصالی میکنه: 
-تو رو سَنَنَه؟نیـگه دار مرتیکه... 
داد ِ این بارش هزار برابر ِ قبلیه: 
--یه کاری نکن از همینجا بهت دستبند بزنم ببرمت ستاد...مثل بچه آدم بشیـن سرِ جات! 
انگشت ِ اشاره اش و سمتم میگیره و تاکید میکنه: 
--بچـه آدم! 
دستبند بزنم؟!ببرم ستاد!!فقط...یه پلیس میتونه همچین تهدیدی کنه. و من دقیقا حس ِ کسی و دارم که روح از تنش داره بیرون میره. 
-تو...تو پلیسی؟