کلبه کتاب | تجربه‌ای نو از کتاب‌های الکترونیکی و داستان‌های شگفت‌انگیز

رمان خانم وکیل

نویسنده : نامعلوم

ژانر : عاشقانه

قیمت : رایگان

رمان خانم وکیل

یلدا جان من کار دارم یکم برو خودتو با تلوزیون سرگرم کن تا کارم تموم بشه بعد میام حساب این دوتا هندونه ای که انداختی بیرونو میرسم 

رفتم از رو پاهاش پایین یکم اونطرف تر رو کاناپه درازکشیدم و تی وی روشن کردم 
همه چرت پرت بود 
زدم ماهواره 
اوخ اوخ کاش نزده بودم یه فیلم بود خارجکی صحنه دار 
پاشدم گفتم من دارم خفه میشم تو این شلوار و شلوارمو در اوردم 
سیاوش سرش پایین بود با این حرکت من هنگ کرده سرشو اورد بالا و مات موند من با اون شورت لامبا وسوتین مکش مرگ ما 
یکم نکاه کرد و گفت نکن بد میبینیا نکن 
خندیدم کفتم تنگه خوب خفه شدم
گفت مگه محبور بودی بپوشی اخه 
اخم کرد و به کارش رسید دوباره 
یکم ولوم دادم 
کار داشته به جاهای باریک میکشید صدای آه وناله زنه تو خونه پیچیده بود اخمای سیاوش حسابی توهم بود ومنم اصلا نگاهش نمیکردم که بهم چیزی بگه
که بزنم کانال دیگه
یه جای مرده لخت شد ومردونگیشو گذاشت دهن زنه که دیگه سیاوش قاطی کرد و پاشد کنترلو گرفت خاموشش کرد و یه نگاه بد به من کرد 
منم راست راست تو‌چشماش زول زدم 
اون ایستاده بود و من رو کاناپه نشسته بودم 
چشمامو اوردم پایین و دیدم با اون شلوار نسبتا آزادیم که پوشیده دیگه جایی برای مردونگیش نزاشته 
نگاهم دید ولی تکون نخورد وهمچنان ایستاده بود جلوم
دستمو بردم جلو و کشبدم رو مردونگیش تکون نخورد 
یکم جرات بیشتری به خودم دادم و گرفتمش تو‌دستم و یکم مالیدمش صدای آه غلظی که گفت بهم انرژی بیشتری داد