کلبه کتاب | تجربه‌ای نو از کتاب‌های الکترونیکی و داستان‌های شگفت‌انگیز

رمان خانم وکیل

نویسنده : نامعلوم

ژانر : عاشقانه

قیمت : رایگان

رمان خانم وکیل

گفت بگو چی میخایی
گفتم اونجاتو میخام کامل بره تو
گفت میخایی خانم بشی
لبشو بوسیدم
گفت مطمعنی؟
باز بوسیدمش
اینبار بوسش از لاله گوشم تا سینم با شهوت بیشتری بود
با ولع میبوسید 
حس خواستن 
حس نیاز 
حس دوست داشتنی که داشتم چشمامو کور کرده بود 
ومن خودمو تمام وکمال به دستش سپردم 
به اوج رسیدم 
خانم شدم
بزرگ شدم
آره من اون روز بزرگ شدم 
چون بعدش دیگه سیا رو ندیدم 
نه جوابمو داد 
نه میدونستم کجا باید دنبالش بگردم
آره من خانم شدم بدون شوهر 
بدون حتی صیغه
حالا چیکار کنم 
تمام ارزوهام دود شد رفت هوا


اون روز با بوسه بدرقم کرد سمت خونه 
و رفت 
تا یک هفته گفتم حتما کار داره که خبری ازش نیست 
ولی بعدش دیگه فهمیدم بدبخت شدم 
جواب مامان وبابا چی بدم 
با ایندم چیکار کنم ؟
زمان زیادی تا کنکور نداشتم 
با یه روحیه افسرده 
شکست خورده