رمان خانم وکیل
نویسنده : نامعلوم
قیمت : رایگان
رمان خانم وکیل
اوف اینجاهم حس درسم نمیاد خدایا یکم منو سر به راه کن بشینم درس بخونم ادم بشم با اون اولتیماتومی که مامان خانم داد من اکه درس نخونم باید با یه مرد کچل وچاق شوهر کنم آره دیگه این پسر جیگرا که نمیان منو بگیرن درسته خوشگلم وهمه میگن زیبام ولی سطح اقتصاد خانوادمون پایینه وکسی نمیاد یه دختر خوشگل که به زور درس میخونه رو برا پسر جیگرش بگیره به جز ممدآقا قصاب سرکوچه که از قضا یه پسر داره که هر وقت رد میشم با چشاش منو میخوره شانس ندارم که طرف هم یکم کچله هم یکم چاقه ای خداااااا یکم درس میخونم خسته میشم پاشم برم تو محوطه یکم بدم بزنم شاید مفز پوکم باز شد از در میام بیرون خوبیه کتابخونها اینکه پسراهم هست مثل مدرسه نیست ولیییی حیف ایناهم همه بچن من دلم یه جیگر میخاد با یه چیز جیگرش .... اوخ باز منحرف شدم یه پسر میاد کنارم رو نمیکت میشینه ونگاهش به گوشیشه زیر چشمی نگاش میکنم نوچ اینم مالی نیست میرم یکم دیگه درس میخونم و وسایلمو جمع میکنم وپیش به سوی کلبه عشق ننه بابام کنار خیابون براخودم اروم اروم میرم که بگم بیشتر درس خوندم حداقل مامانم کمتر غر بزنه پشت سرم حس میکنم کسی اروم ولی استوار قدم برمیداره نکنه همون پسرس که تو کتابخونه بود راه افتاده دنبالم.... اروم میشینم بند کفشمو ببندم مثلا که یه ... وای ننت به قربونت تو چقدر خوشتیپی از پشت پسر اینی لامصب از رو به رو چی هستی