کلبه کتاب | تجربه‌ای نو از کتاب‌های الکترونیکی و داستان‌های شگفت‌انگیز

رمان خانم وکیل

نویسنده : نامعلوم

قیمت : رایگان

رمان خانم وکیل

اروم بلند میشم وپشت سرش میرم ژووون چه قد وبالایی اوخ قد وبالای تو رعنارو بنازم من آها اها 
کوفت یلدا مثل آدم برو ببین کجا میره 
مسیرمون انگار یکیه چون به سمت محل ما میره منم آروم آروم پشت سرش میرم 
ووووییی ننه چه جیگریه 
میخاد از خیابون رد بشه نیم رخشو دیدم 
اینم نیم رخشه کامل دل ودین منو میبره حتما 
اع اع رفت سوار ماشین شد رفت خو لامصب کجا میری تا دوتا کوچه دیگه میومدی بشیم همسایه من مخ خودت یا ننه خوشگلتو بزنم عروست بشم 
اوف پکر شده میرم بقیه مسیرو تا خونه 
سلام میدم و مامان کلی قربون صدقه دختر درس خونش میره 
اع چه خوب از فردا میرم کتابخونه هم ننم قربون صدقم میره غر نمیزنه 
هم اگه قبول نشدم میگه بچم تلاششو کرد وشاید سر کیسه شل شد 
و هم ایشااااالا این جیگره رو دوباره میبینم

با همین امید شب زود خوابیدم وصبح بدون اینکه مامان صدام بزنه بیدارشدم یه دوش گرفتم و شیتان پیتان کردم رفتم برای صبحانه 
مامان با دیدنم هنگ کرد 
گفت کجا سر صبحی 
سلام دادم بوسش کردم گفتم کتابخونه بی زحمت برام یکم اذوقه بزار بعد از ظهر یا عصر میام 
سریع صبحانه زدم ورفتم 
اکثر جاهارو گرفته بودن اینهمه دختر درسخون داریم ونمیدونستم 
یه صندلی کنار پنجره پیدا کردم که به بیرون دید داشته باشم بتونم ببینم اون اقا جیگره میاد اینجا چون مسیرش این طرف بود مثل اینکه
هرچی نگاه کردم خسته شدم یکمم درس خوندم 
وتا عصر نزدیک همون ساعت تو کتابخونه موندم 
وبعد راه افتادم به سمت خونه سلانه سلانه میرفتم که اگه امد ببینمش