رمان خانم وکیل
نویسنده : نامعلوم
ژانر : عاشقانه
قیمت : رایگان
رمان خانم وکیل
راستش بهم برخورد مگه میخاست معامله کنه ولی با چیزایی که دیده و حدس میزدم گفتم یکم باهاش راه بیام که عاشقم بشه بتونم صاحب همه چیزی که ندارم بشم دستمو برداشتم واون خم شد اول یه لب ازم گرفت زبونشو رو لبم میکشید بوس ریز میزد و با دستاش موهامو شونه میزد یکم لب گرفت وخمار تو چشام گفت دوست دارم دلم ریخت برای نگاهش برای دوست دارم گفتنش منم دستمو دور گردنش انداختم این بار من اونو کشیدم پایین ولبشو بوسیدم عمیق وخاص وگفتم منم دوست دارم چشماش برق زد. دستش امد سمت دکمه های مانتوم و اروم همه رو باز کرد بلند شد و منم بلند کرد مانتومو در اورد دستمو گرفت یه دور چرخوند وگفت جون عجب جیگری هستی تو بغلم کرد و عقب عقب بردم وچسبوندم به دیوار و دوباره لباشو گذاشت رو لبام اینبار عمیق تر بوسید زبونش تودهنم بود لبامو میمکید دستاش دور کمرو باسنم در رفت و امد بود یه دستشو اورد بالا از رو تیشرتم سینمو گرفتم تودستش و فشار داد آه لعنتی منه حشری رو اینجوری میمالی میخایی بیقرار نشم آه ونالم از گلوم بلند شد وحس کردم که لبخند زد دستشو اورد زیر لباسم و از رو سوتین شروع کرد به مالیدن سینم لبامو رها کرد رفت سمت گردنم زبون میزد و بوس ریز آروم با لطافت باهام برخورد میکرد مثل یه گل لطیف و من داشتم دیونه میشدم از حرکت دستاش و زبونش از دیوار جدام کرد و گذاشتم رو تخت اروم هولم داد که درازکشیدم تیشرتمو در اورد آخ آخ سینهام افتادن بیرون سین های بزرگی دارم ۸۰ هستن برق زد چشماش و گفت جون چه هلو های لامصب اینارو چطوری حملشون میکنی خندم گرفت شیطنتتم گل کرد وگفتم میخایی از این به بعد تو حملشون کنی گفت جوووون من میریم برات یعنی و سرش امد پایین تو سینهام از رو سوتین لیس میزد و گاز ریز میگرفت ومنه بیقرارو بیقرارتر میکرد حسابی هر دوتاشو خورد و لیس زد ومک زد دستم بردم پایین گذاشتم رو مردونگیش که باد کرده بود دستم که بهش رسید اخم کرد و کنار کشید تیشرتمو برداشت و انپاخت روم ورفت سمت حیاط و آب درختا مات موندم یعنی چی چیشد چرا رفت گیج بودم هنگ بودم یکم نمونجور موندم بعد پاشدم تیشرتمو پوشیدم میخاستم مانتومو بپوشم که امد بغلم کرد و روموهامو بوسید گفت ناراحت نشو گل من توپاکی خانومی عزیزی نیاوردمت اینجا که باهات رابطه داشته باشم تو باید خانوم خونم بشی عزیز دردونه من بشی بعد این لامصبو خودشو چسبوند بهم قشنگ حسش کردم که چطور باد کزده و بزرگ بود این لامصبو تا ته ته تهش میکنم تو اون هلو خوشگلت تا از درد و لذت جیغ بزنی خیس کردم لامصب اینجوری نگو از فکرش وارزشی که برام قایل شد خوشم امد