
رمان کلاه داران
نویسنده : مرجان فریدی
ژانر : اجتماعی
قیمت : رایگان
رمان کلاه داران
کلاهش همیشه مشکیه ولی اونای دیگه کلاهاشون رنگ عوض می کنه اخرین بار دوست دختر صابقش توی دانشگاه با صدای بلند بهش گفته بود -شما هایی که پدرتون شهیده دارین کیف دنیا رو می کنین -خب بعدش رایان چی کار کرد! -هیچی دختره از دانشگاه با پارتیه دوست رایان اخراج شدو از ایرانم دیپرت شد الانم دختره داره تو امریکا درس می خونه و پدر دختره هم شغلش و از دست داد -اون اخریه کیه -اون بهراد زیاد دیده نمی شه از نظر شهرت و پول از اونا ساده تر زندگی می کنه و یک 206و یک بی ام و داره بچه ی خاکیه و مهربونه هر چند قیافش به خاطر تصادفی که داشته یکم خشنه و ادم فکر می کنه اهل دعواست پسر خاله ی رایانه و معمولا پارتی هاشون و تو خونه ی اون که اتفاقا نزدیک به دانشگاه هم هست می گیرن چون خودش دوتا خونه داره از این نظر راحته ولی کلا جزو گروه اونا به حساب نمی یاد یکی از بچه ها می گفت این پنج تا پسر از مهد کودک با هم بودن خلاصه که حاضضرن جونشونم واسه هم بدن البته فکرنکنم رایان این طور باشه چون از همه خشک تر و خشن تر و مغرور تره -چرا همشون کلاه دارن ؟ -هه خب بچه جون چون اونا کلاه کجان استادا و بچه های دانشگاه مثل سگ ازشون می ترسن اونا پولدارن معروفن و پارتی دارن و خوشگل و جذابن هیچ کی جز اونا حق گذاشتن کلاه و نداره بهتره تو هم در بیاری چون اگه ببینن و بشنون باهاتون لج می افتن در حالی که از جا بلند می شد گفت اگه یکی از کلاه کجا کلاشو انداخت جلوت بدون که از این به بعد باهات لجه و هر کاری واسه اذیتت می کنه از من گفتن بود و از کنارم رد شد وقتی با بهت برگشتم دیدم چهار تا کلاه از لابه لای سبزه ها دیده میشه با حرص گفتم -بیاید بیرون فضولا اوناهم با هیجان بیرون پریدن و گفتن کلاه داران 35 -پس کلاه کجا اینان! ***** الناز*** -خوب گوشاتون و باز کنین قانون اول برای این که از این دانشگاه شوت نشیم بیرون -یک*هر جا یه پسر با کلاه دیدین فقط بدویین و قایم شین -دوم این که اگر نشد فرار کنین خیلی با احترام چاپلوسی می کنین اصلا لج نمی کنین جواب نمی دین -سوم این که - تا جایی که می تونین از اطرافیان کلاه کج ها دوری کنین فهمیدین همه هم زمان گفتن بله -اهان راستی باران اون پسری که با هاش دهن به دهن کرده بودی و کلاه سرش بوده یکی از کلاه کجاست سعی کن دور و برش افتابی نشی باران با اخم سر تکون داد و گفت اه بیخیال دیگه از صبح هی زرت و زرت رفتین تو گوگل و اینرنت و کوفت و درد و تا تونستین اطلاعات ازشون پیدا کردین خود من به شخصه الان رنگ شرتشونم می دونم -محیا-خب رنگ شرت اون پسره مهام چی رنگیه ؟ -باران - البالویی هممون زدیم زیر خنده -خب حالا چرا البالویی! باران -خب اصلا مشخصه دیگه وقتی کلاش تو این عکسه و اون عکسه جیگریه حتما شرتشم البالوییه تا با هاش ست کنه هستی در حالی به سیبش گاز می زد گفت -اون وقت اون ارشام چی رنگیه شرتش ؟ -باران- با توجه به این که شلوار لیش این جا از این مدل پاره پوره های الکیه پس.....شرت پاش نیست کلاه داران 36 هستی سیبش و پرت کرد سمت باران گوفت -اییی حالم به هم خورد چندش همه زدیم زیر خنده و باران گفت -اون پسره دانیال هم معلومه از این دکتر ژیگول خوشگل پسنداست پس حتما سفید تور توری پاش کرده همه با تعجب به چهره ی دانیال که تو عکسش اروم در حال خوردن قهوه بود خیره شدیمو منفجر شدیم با تصور یه شرت سفید تو توری دوباره زدم زیر خنده رویا -اون وقت این پسره راشا چی؟ باران با چشمای ریز شده به عکس راشا خیره شد و گفت -این یکم خشن می زنه واسه همین ......حتما سورمه ایه روشم عکس پرچم امریکاست. از خنده رو زمین پخش شده بودیم اخه یهو و با لحن جدی گفت پرچم امریکا. -حالا چرا پرچم امریکا؟ باران-خب معلومه این یه پیام سیاسیه یعنی پرچم امریکا شرت ماست! اول همه یکم به هم نگاه کردیم بعد دوباره مثل این بی نوایان مریض پخش زمین شدیم و از خنده در حال گاز گرفتن چمنا بودیم چون رویا پشت دانشگاه یه جای کوچولوی خلوت پیدا کرده بود که مثل مخفی گاه بود و همه با لب تاپ هستی در حال نگاه کردن به عکسای کلاه کج ها بودیم تا بفهمیم که حرفای اون دختره راسته یا نه و واسه این کار دو تا کلاس و پیچوندیم. محیا -دیگه کدومشون مونده اهان اون اخمالوی اسمش چی بود همون که زده بود باران و قهوه ای کرده بود -باران- اوی سگ کی باشه اسمشم به گمونم رایان بود باران با جدیت خیره شد به عکس رایان و گفت کلاه داران 37 -خب این از اون پسر قبلیه جدی تره اوم نگاهشم سرد تره خودشم خیلی شاخ می دونه به احتمال زیاد از دخترای اویزون به شدت بدش میاد و دوس دخترای ظریف و تر جیه می ده البته پایه ی همه کارای مثبت هیجده هست بچه ها همه با هم گفتن -اووووه -باران -خلاصش کنم واستون خودش و اون بالا رو ابرا می بینه و همه ی اینا باعث میشه که شرتش مشکی باشه بایه پاپیون روش