
رمان لواشکم
نویسنده : نامعلوم
ژانر : عاشقانه
قیمت : 29000 تومان
رمان لواشکم
┈┄╌╶╼╸◖ ◗╺╾╴╌┄┈ ᯏ ᥣᥲ᥎ᥲ᥉ℍᥲ????ᥲ???? |~ بـعد از امـتحان مدرسم ، سریع خودم و رسوندم خونه و گوشیم و گرفتم دستم و با ذوق و شوق به کیاراد زنگ زدم –جونم خوشگل? +سلام کیاراد جووونم –قربون ذوق کردنت برم من ، خوبی? +ط خوبی?کجایی?از باران شنیدم اومدی ایران –بله ، بنده الان ایران تشریف دارم +جدی میگیی? ، کی میای ببینمتت? –هروقت شما امر کنید +نیم ساعت دیگه. زد زیر خنده –چشم ، دیگ چی? +هیچی فق زود بیا. –باشه قربونت برم ، پس میبینمت. ذوق زده تماس و قطع کردم و ذووق زده ، مقنعه مدرسم و کندم و مانتو و شلوارمم در آوردم ، رفتم داخل حموم توی اتاقم و رفتم زیر دوش.. خیلی ذوق زده بودم که کیاراد و بعد از دو سال که آمستردام هلند بود ، قراره ببینم.. بعد از دوش گرفتم از حموم زدم بیرون.. همیشه پیش کیاراد راحـت بودم.. یه لباس ، آستیـن حلقه أی زرد رنگ که تا بالای نافم بود ، پوشیدم و یه دامن کوتاه عروسکی آبی.. پاپوش های زرد رنگمم پوشیدم و موهام و با کش از بالا دم اسبی بستم و بعد از زدن کرم رو صورتم! یه رژ کمرنگ صورتی زدم.. میخواستم به سمت در اتاقم برم که گوشیم زنگ خورد.. لنا بود ، عصبی تماس و برقرار کردم +هوم? –سلام +علیک سلام ، میبینم که آقا اهوراتون ، محدودت کرده انقدری که حتی حق نداری بیای امتحان هاتم بدی.. –چی بگم رومیسا? +بگم چی بگی? ، هرچی که گفت بگو چشم.. اگ گفت فق 1 ساعت حق داری پیش رفیقای 7 سالت بمونی بگو چشم.. اگ گفت مدرسه نرو امتحان نده ، بگو چشم.. اگه گفت با رومیسا آریایی نگرد ، دختر خرابیه.. بازم بگو چشم –منکه عذر خواهی کردم بابت اونروز.. +منم گفتم که ط مقصر نیستی ، آقا اهورا باید بیاد ازم عذر بخاد –هــع دلت خوشه عا دختر.. اهورا? عذر خواهی از ط? بعد از اونروز تو بام بدتر باهام لج کرده میگ هرجا میری خودم میبرمت ، حتی اگه الان بفهمه زنگ زدم با تو صحبت میکنم ، حسابی شاکی میشه +اووم ، جالبه زندگی مرد سالاری یا ارباب رعیتی.. چیز جالبیه.. کاری نداری لنا? –زنگ زدم یه راهی جلو پام بزاری +من هیچکاره أم قربونت برم ، ط اهورا دو دوس داری همینجوری که هست.. اصلا تو عاشق همین اهورای الکی غیرتی و سختگیر شدی.. ، الانم راه دیگ أی نداری جز سازش من چیکاره أم این وسط? –هنوز که زن شرعی و قانونیش نیستم که اینجوری میگی.. +ولی تعهد که داری به قلبش.. تا اومد چیزی بگه یهویی گفت –هع ، رومیسا مامانم داره صدام میکنه ، به گمونم اهورا اومده ، کاری نداری?خدافظ. و تماس و قطع کرد.. متأسف سرم و تکون دادم. ┈┄╌╶╼╸◖ ◗╺╾╴╌┄┈