کلبه کتاب | دنیای کتاب و رمان و کتاب صوتی

کلبه کتاب

رمان لواشکم

نویسنده : نامعلوم

ژانر : عاشقانه

قیمت : 29000 تومان

رمان لواشکم

┈┄╌╶╼╸◖  ◗╺╾╴╌┄┈
‌         ‌     ᯏ ᥣᥲ᥎ᥲ᥉ℍᥲ????ᥲ???? ᯟ
 |~

با دیدن زهرا لبخند نیـم جونی رو لبام نقش بست که زهرا بغلم کرد و گفت
–اینجا چیکار میکنی?
تنـها اومدی?.
سرم و به علامت نفی تکون دادم و گفتم
+با کیاراد اومدم.
زهرا چشای سبزش و چرخوند و گفت
–این دایی باران نیست?.
چشام و به معنای تأیید تکون دادم که دیدم کیاراد آروم وایساده و زل زده به زهرا..
که گفتم
+چرا ، از هلند برگشته.
زهرا ابروهاش و بالا انداخت و آروم در گوشم گفت
–برا چی با این پاشدی اومدی دربند?
+داداشمه زهرا ، مث داداش نداشته دوسش دارم
–اون قضیه مال سه سال پیشه ، الان هنوزم همون کیاراده به نظرت?.
پوفی کردم و گفتم
+نمیدونم ، بیخیال زهرا ، مهرزاد کو?.
همون لحظه مهرزاد از مغازه خارج شد و با دیدن من لبخندی زد و به سمتم اومد و لپم و کشید و گفت
–فنچ کوچولو اینجا چیکار میکنه?
+تو و زهرا اینجا چیکار میکنید?
–مشخص نیست?اومدیم تفریح.
خنده أی کردم و گفتم
+منم اومدم تفریح?
–تنها اومدی?.
+نه ، کیاراد هم باهامه.
مهرزاد کیاراد و دید و ابروهاش درهم کشید و گفت
–زهرا جان بریم ، رومیسا باهامون میای?
+اومم ، نه راستش با کیاراد اومدم با کیاراد هم برمیگردم
–باشه هرجور راحتی ، فقط..
+جان?
–این پسره به قیافش میخوره از اونا باشه ، حواست و جمع کن
+نه مهرزاد اشتباه فکر میکنی ، کیاراد پسر خوبیه.
مهرزاد ابروهاش و داد بالا و گفت
–باشه اون پسر خوب ، زهرا بریم عزیزم?.
زهرا چشمی گفت و از اونجا دور شدن..
‌            ‌ ‌ 
┈┄╌╶╼╸◖  ◗╺╾╴╌┄┈‌