کلبه کتاب | تجربه‌ای نو از کتاب‌های الکترونیکی و داستان‌های شگفت‌انگیز

رمان لواشکم

نویسنده : نامعلوم

ژانر : عاشقانه

قیمت : 29000 تومان

رمان لواشکم

┈┄╌╶╼╸◖  ◗╺╾╴╌┄┈
‌         ‌     ᯏ ᥣᥲ᥎ᥲ᥉ℍᥲ????ᥲ???? ᯟ
 |~

با عجـله از جام پاشدم و دست لنا رو کشیدم
+دنبالم بیا
–رومیسا ، توروخدا ، ط خودت و میشناسی میدونی چه کلقه شقی هصی که اهوراعم ک...
توروخدا..
+باید باهاش حرف بزنم
–ولش کن
+تا کی?زندونیت کرده تو خونه..
خوبه فقط شیرینی خورده ی همید ، عقد هم نکردید اینجوری میکنه..
فردا برید سر خونه زندگی میدونی چه بلایی قراره سرت بیاد?
–رومیسا..
اخم کردم بهش و از پله های بام تهران رفتم پایین و رسیدم به ماشین اهورا ، اهورا دست به سینه به ماشینش تکیه داده بود که لنا هم بدو خودش و بهم رسوند و نفس نفس زنان گفت
–مگ با ط نیصم?.
اهورا به لنا نگاه کرد
'چیه چرا نفس نفس میزنی?
لنا یه نفس عمیق کشید
–هیچی عشقم ، رومیسا بیا برو بعدا باهم حرف میزنیم.
بی اعتنا به حرف لنا دست به سینه رو به اهورا گفتم
+نکنه توعم مث این مردای قجری که فکر میکنن زنشون حتما باید آفتاب مهتاب ندیده باشه.
اهورا حرفی نزد و گفت
'لنا بشین بریم دیره.
+لنا صبر کن..
گوشاتون هم مشکل داره?.
اهورا سرخ شد ولی چیزی نگفت که لنا به سمت ماشین اهورا رفت و گفت
–باشه بسه رومیسا برو.
داد زدم
+مگه با شما نیستم?.
اهورا نگام کرد
'شعور داشته باش ، وقتی حرفی بهت نمیزنن ، توعم ساکت شو!
شاید دلیل اینکه دوست ندارم ، دور و بر لنا بچرخی واسه اینه که دوس ندارم لنا خراب شه...
با شنیدن حرفش ، مات موندم..
زبونم قفل کرد..
تو دهنم نچرخید که حرف بزنم!
اهورا یه پوزخند زد و نشست تو ماشین و گفت
'بشین لنا.
لنا نگام کرد و سرخورده گفت
–بهت گفتم که دخالت نکن ، دیدی چیشد?.
حتی نتونستم جواب لنا رو بدم
–ببخشید رومیسا ، نباید اینجوری میشد.
با صدای داد اهورا که لنا رو صدا زد..
لنا نشست تو ماشین و اهورا ماشین و به حرکت در آورد و من هنوز مات مونده بودم

‌            ‌ ‌ 
┈┄╌╶╼╸◖  ◗╺╾╴╌┄┈‌