رمان معشوقه من جلد دوم
نویسنده : سلنا شمس
ژانر : عاشقانه
قیمت : 33000 تومان
رمان معشوقه من جلد دوم
اشک هاش ریختن و با عصبانیت داد زد: _ داداشم حرومزاده نیست _ چرا هس اما تو نمیدونی یکمی اروم شد و گفت: _ چ .. چی داری میگی ؟ _ عسل ... اون زنی که چند سال پیش گفتن مرده پیداشکردن مادر نویانه. .. پدرشم میشه پسر عمه عسل کسیکه بهش تجاوز کرد. .. با تعجب بهم خیره شد که پوزخندی زدم و گفتم: _ خودشم میدونه داداشت نیست ولی هیچی بهت نگفت _ د .. دروغ .. میگ ی _ بلاخره یه روزی همدیگه رو می بینید ... ازش بپرس با گریه سعی می کرد ازم جدا بشه که سفت تر توی بغلمحبسش کردم و زیر چشم هاشو بوسیدم که نگاهش بهچشم هام افتاد ... دستی روی صورتش کشید م و ارو مگفتم: _ بخواب به این چیزا فکر نکن ... فردا سفر داریم خستهم یشی بعد از تموم شدن حرفم لب برچید و سرشو پایین انداخت... انقدر بهش خیره نگاه کردم که پوفی کشید و خواستبهم پشت بده که اجازه ندادم. .. بیشتر بهش نزدیک شدم ... سرشو روی سینم گذاشتم وروی موهاشو بوسیدم ... چشم هامو بستم و از ته دلم ازخدا خواستم هیچ وقت ا ین فرشته رو ازم دور نکنه. . " هیوا" با شنیدن صدای در زدن مکرر و بدون وقفه در رسامزود بلند شد و به سمت در رفت ... خواب الو روی تختنشستم و دستی توی موهام کشیدم. . رسام به سمتم امد و با عجله گفت: _ نفس پاشو بریم _ کجا ؟ _ سفر دیگه ... زود بلند شو وقت نداریم شلوارشو پوشید و پیراهنشو تن کرد که از روی تخت بلندشدم ... دیشب با لباس بیرونیم خوابیده بودم و حتی مانتومرو در نیوردم. .. به سمت ساک رفتم که رسام گفت: _ هیوا چیکار میکنی میگم وقت نداریم _ میخوام لباسامو عوض کنم به سمتم امد و شالم رو ر وی سرم گذاشت و گفت: _ خوبن ساکمو بلند کرد و دستمو گرفت ... از اتاق بیرون امدیم وبه سمت اسانسور رفتیم ... رسام خیلی عجله داشت و اخمروی صورتش اوضاع بد رو نشون می داد. .. نویان همین که در اسانسور باز شد منو به سمت بیرون کشون... همون پسری که دیشب دید م کنار ماشینی ایستاده بود وبا دیدنمون زود سوار شد که ما هم سوار شدیم. .