رمان مانا دختری شرور
نویسنده : نامعلوم
ژانر : طنز
قیمت : 44000 تومان
رمان مانا دختری شرور
#پارت_10 مانا دختری شرور???? لباس هاي بهم ریخته داخل کمد رو بیرون ریختم و اتو و و میزش رو اماده کردم مشغول اتو کشیدن بودم که در اتاق باز شد آیناز وارد شد _سلام . میشه بیام پیشت؟؟ با سر اشاره کردم تا بیاد داخل اخه تفاوت بین خواهر برادر انقد زیاد یکی از د*ما*غ فیل افتاده.. یکی انقد مهربون آیناز صندلی کنارم گذاشت و روش نشست منم مشغول اتو کشیدن لباساي شازده شدم آیناز_اول که با ماهان اومدي خیلی خوشحال شدم..فکر کردم دوستشی پوزخندي زدم_مگه نشنیدي داداشت چی گفت درموردم؟؟؟ آیناز_ ماهان زبونش تلخه ولی. .. _میدونم تو دلش هیچی نیس ..بیخیال ابجی آیناز اخمی کرد _به من نگو آبجی با ابروهاي بالا رفته نگاهش کردم آیناز_چیزه یعنی. بیا باهم دوست باشیم من خوشم نمیاد تومنو خواهر خودت بدونی دستم از حرکت ایستاد متعجب زل زده بودم به آیناز که با ادامه حرفش خشکم زد آیناز_ آخه میدونی من ازت خیلی خوشم اومده... یعنی فکر میکنم بهت علاقه دارم این داشت چی میگفت؟ وسط حرفش پریدم_آیناز خانوم من و شما از دو قشر مختلف هستیم و هیچوقت هم نمیتونیم باهم باشیم بهتره بحثش تموم کنید تا ماهان نرسیده آیناز از روي صندلی بلند شد سریع خودش توبغ*لم انداخت _ولی من تو همین امروز خیلی بهت وابسته شدم خواهش میکنم منو پس نزن