رمان مانا دختری شرور
نویسنده : نامعلوم
ژانر : طنز
قیمت : 44000 تومان
رمان مانا دختری شرور
#پارت_11 مانا دختری شرور???? آیناز بزور از خودم جدا کردم با اخم و جدي گفتم_بسه ...من هیچ علاقه به دوستی با کسی ندارم بوي سوختنی به مشامم خورد نگاهی به لباس زیر دستم کردم _واي سوخت.. آیناز محکم کوبید روي صورتش_این لباس مورد علاقه ماهان بود... به دنبال این حرف در حموم باز شد ماهان درحالی که حوله کوچیکی روي سرش بود و موهاش خشک میکرد از حموم خارج شد دوباره چشمم به بالا تنه ل*خ*تش افتاد ضربان قلبم شدت گرفت هم بخاطر ترس ازین غول بیابونی هم بخاطر خجالت و شرم ل*بم به دندون گرفتم که تازه چشم ماهان به لباس سوخته توي دستم افتاد اول کمی با تعجب نگاهش کرد کم کم تعجب جاشو به خشم داد به سمتم حمله ور شد که سریع آیناز جلوي راهش ایستاد آیناز_تقصیر من بود مااهان من حواسش پرت کردم ماهان_برو کنار آیناز تا ادمش کنم... من که میدونم از قصد این کارو کرده زبونم لال شده بود هیچ دفاعی نمیتونستم بکنم ماهان آیناز کنار زد به سمتم اومد باز یقه بی نواي من رو چسبید پسره احمق .. _میدونی چقد پول این لباس بود...حقته بزنم اینجا لهت کنم... ؟ +پولشو میدم..دیگه انقد حرص و جوش نداره ماهان پوزخندي زد_پول این لباس حقوق چند ماهه توي خشک شویی عصبانی شدم_اصلا سوزوندم خوب کاري کردم وقتی ادم مجبور به کاري میکنی حقته ماهان دستش بلند کرد سیلی محکمی بهم زد که پرت شدم روي زمین