کلبه کتاب | تجربه‌ای نو از کتاب‌های الکترونیکی و داستان‌های شگفت‌انگیز

رمان مانا دختری شرور

نویسنده : نامعلوم

ژانر : طنز

قیمت : 44000 تومان

رمان مانا دختری شرور

#پارت_14
مانا دختری شرور????

الان خیلی دلم هواي مادر و پدرم کرده بود  
کاش زنده بودند  
تا منم مجبور به این زندگی اجباري نبودم  
از روي تخت بلند شدم  
پارچه سفید رو دور بدنم پیچیدم  
کمی موهاي کوتاهمو مرتب کردم  
تو آینه به چهرم نگاه کردم  
دیگه داشت خودمم باورم میشد خدا منو واس پسر بودن افریده و دختر نیستم  
  
بعد از پوشیدن لباسام از اتاق بیرون زدم  
هیچ کس توي مغازه نبود
سریع از مغازه خارج شدم به سمت دوچرخم رفتم  
  
بعداز نیم ساعت به قبرستون رسیدم  
دوچرخه رو کنار درختی گذاشتم  
با قدمهاي لرزون به سمت قبر هاي عزیزانم رفتم  
وسط روز بود و هیچکس توي قبرستون نبود و این براي من خیلی خوب بود تا بتونم دلم خالی کنم  
وسط دو قبر نشستم و سرم روي زمین گذاشتم  
بغضی که چند ساله توي دلم سنگینی میکرد شکست  
و با صداي بلند گریه میکردم  
بابا مامان،چراتنهام گذاشتین  
نگفتین من توي این دنیاي پر از گرگ چطوري زندگی کنم  
بابا دیدي ،دیدي تنها برادرت منو آواره خیابونا کرد
تنها کسی که توي دنیا برام موند منو فقط واس پول میخواست  
  
نیم ساعتی فقط گریه کردم تا کمی سبک تر شدم  
از روي زمین بلند شدم  
  
نگاه غمگینم به قبرا دوختم  
  
که صداي مرد جوانی منو به خودم اورد  
_آقا؟؟شما صاحب این قبر هارو میشناسید؟؟ 
 
باشنیدن صداش تمام خاطرات بد 10 سالگیم زنده شد  
بعد گذشت این همه سال صداش هیچ تغییري نکرده بود  
و من ب راحتی میتونستم صداي کسی ک منو اواره کرد و مسبب تمام بدبختیم بود رو تشخیص بدم