
رمان مانا دختری شرور
نویسنده : نامعلوم
ژانر : طنز
قیمت : 44000 تومان
رمان مانا دختری شرور
#پارت_16 مانا دختری شرور???? سریع عقب گرد کردم با سرعت زیاد به سمت دوچرخم رفتم بعد از برداشتنش با تمام سرعت رکاب میزدم حس میکردم هر آن ممکنه مهرداد دنبالم بیاد و منو بگیره با تمام سرعت خودم به خشک شویی رسوندم و پریدم تو مغازه که چشمم به یه پسر جوون افتاد پسر داشت با یه دختر بچه 5 ساله بازي میکرد با ورود من به سمتم چرخید و نگاه دقیقی بهم انداخت هنوز ضربان قلبم بخاطر دیدن مهرداد نامنظم بود مطمءنن رنگمم مثل گچ سفید شده بود پسر به سمتم اومد_سلام توباید مانی باشی . درسته؟؟ خوبی دستش به سمتم دراز کرد _من اهورا هستم مردد به دستش نگاه کردم و با تردید دست ظریفمو بین دستاي تنومند و مردانش گذاشتم فشار خفیفی به دستم اورد ولی دستم ول نکرد که دستم از دستش بیرون کشیدم لبخندي زد_خیلی خوشحالم میبینمت پدرم خیلی ازت تعریف میکرد لبخند محوي زدم_عمو به من لطف داره دختر بچه به سمتمون دوید _بابا بیا برام نقاشی بکش متعجب زل زدم به دختره عمو که گفته بود پسرش مجرد پس این بچه از کجا اومد