رمان مانا دختری شرور
نویسنده : نامعلوم
قیمت : 44000 تومان
رمان مانا دختری شرور
#پارت_3 مانا دختری شرور???? اسم عمو رحمت روي صفحه افتاد بدون جواب به عمو سریع گوشی تو جیب شلوارم چپوندم بدو به سمت در رفتم باز کردن در همانا و برخورد شدید من با یه دیوار سفت و سخت همانا از شدت ضربه چند قدم عقب رفتم که صداي عصبانی کسی بلند شد _مگه کوري ..احمق؟ با اخم به فرد رو ب روم نگاه کردم اء اینکه اون پسر خودخواه تودانشگاهه پسره_چیه ...ادم ندیدي؟؟؟ گند زدي به اتوي لباسم... با ابروي بالا رفته به لباسش نگاه کردم پوزخندي زدم _معلومه اتو داشتی که انقد شق و رق(صاف مثل عصا قورت داده ها) ایستادیا پسره چنگ زد و یقه لباسم رو گرفت و کمی بلند کرد _هی ..بچه سوسول مواظب حرف زدنت باش خداییش ازش ترسیدم ولی من انقد زندگی سخت کشیده بودم که بتونم ب راحتی از خودم دفاع کنم دست بلند کردم گوشش رو گرفتم و پیچوندم که صداش بلند شد _آخ...پسره عوضی ول کن گوشمو کندي تا دستش از دور یقه لباسم باز شد با پام محکم کوبیدم تو شکمش خم شد و روي زمین نشست منم دو پا داشتم شش تا قرض کردم با سرعت نور از اونجا فرار کردم اگه دستش بهم میرسید تیکه بزرگم گوشم بود به شدت نفس نفس میزدم وسط راه ایستادم چند نفس عمیق کشیدم