رمان مانا دختری شرور
نویسنده : نامعلوم
ژانر : طنز
قیمت : 44000 تومان
رمان مانا دختری شرور
#پارت_6 مانا دختری شرور???? و خودش بدون توجه به من به سمت خونه حرکت کرد حالا اتو کردن لباساش میشه تحمل کرد اینکه باهاش برم حموم رو کجاي دلم بذارم آخه صداي بلندش منو از فکر بیرون کشید _سریع بیا خیلی کار داریم با چند قدم بلند خودم بهش رسوندم و باهم وارد خونه شدیم که یهوو آیناز مثل جن زده ها پرید بغل پسره _بسم ا.. این دیگه چی بود؟ آیناز_واي ماهان چقد دلم برات تنگ شده بود.. اء پس اسمش ماهان..چه اسم زشتی وع ماهان_منم دلم برات تنگ شده بود وروجک..خوبی؟؟ آیناز خودش لوس کرد_اوهوم.. بعد انگار تازه متوجه من شده بود _آء سلام توي مانی تواینجا چیکار میکنی؟؟ ماهان پقی زد زیر خنده_اسمت مانی؟؟ دوباره قهقه زد اخمی کردم_زهرمار ...چته؟؟ ماهان بزور جلو خندش گرفت و اخمی چاشنی صورتش کرد _خیلی زشته تو دلم گفتم زشت عمته..با اون قیافت آیناز_ماهان شما باهم دوستین؟؟ ماهان پوزخندي زد_یعنی به تیپ و قیافه این رعیت میخوره دوست من باشه یعنی دلم میخواست دندوناش توي دهنش خورد کنم دستم مشت کردم با صداي که از عصبانیت میلرزید_رعیت باشی یا پولدار مهم نیس ،مهم شخصیت و معرفت ادم که تو ازش بوي نبردي.. ماهان چنگی به یقه لباسم زد و چون وزنی نداشتم مثل پر کاه از زمین بلند کرد