رمان مانا دختری شرور
نویسنده : نامعلوم
ژانر : طنز
قیمت : 44000 تومان
رمان مانا دختری شرور
#پارت_7 مانا دختری شرور???? ماهان از لاي دندوناي کلید شدش غرید_یه بار دیگه بگو چه زري زدي؟؟ پوست صورتش از هجوم خون قرمز شده بود هر لحظه در حال انفجار بود از ترس زبونم لال شده بود واقعا قیافش ترسناك شده بود آیناز دستش روي دست ماهان گذاشت_مااهان ولش کن..خواهش میکنم ماهان نگاهی به آیناز انداخت و من به عقب پرت کرد _فقط بخاطر آیناز دندونات رو توي دهنت خورد نمیکنم به سختی تعادلم حفظ کردم تا زمین نخورم ماهان_لیاقتت همون حمالی منه..سریع بیا تو اتاقم کارات رو انجام بده وگرنه زنگ میزنم پلیس بیاد جمعت کنه... و بعد تموم شدن حرفاش به سمت طبقه بالا رفت بغض بدي توي گلوم نشسته بود توي این سال ها هرجور زندگی کردم ولی به هیچکس اجازه ندادم ابنجوري تحقیرم کنه با عصبانیت به سمت پله ها میرفتم که آیناز جلومو گرفت _پانیذ ..از دست ماهان ناراحت نباش .. درسته کمی مغرور و خشکه ولی توي دلش هیچ چیزي نیس.. نگاهی کوتاه به آیناز انداختم از مسیري که ماهان رفته بود رو دنبال کردم ، تاهرچه زود تر کارم اینجا تموم بشه و ازین وضع راحت بشم توي راه رو 4 تا در بود نمیدونستم اون لندهور کدوم اتاق رفته به سمت اولین اتاق رفتم و درش باز کردم یه دکور سفید صورتی با کمدي پر از عروسک به چشمم خورد مطمئنن به روحیه لطیف ماهان نمیخورد این اتاقش باشه در اتاق رو بستم به سمت اتاق بعدي رفتم درش باز کردم اتاق ساده با دکور قهوه اي کرمی بود و تمیز مرتب اینم بهش نمیاد انقد مرتب باشه در بستم به سمت اتاق سومی رفتم چون انتظار نداشتم کسی تو اتاق باشه در یهوو باز کردم که...