کلبه کتاب | تجربه‌ای نو از کتاب‌های الکترونیکی و داستان‌های شگفت‌انگیز

رمان منفی چهار

نویسنده : مرجان فریدی

ژانر : طنز

قیمت : رایگان

رمان منفی چهار

نهال  /  آیلی  /  آردا

 


نورتن‌خانم مثل سکته‌ای‌ها دهنش کج شده و پلک چپش می‌پرید. منم لبخند سکته‌ای زدم و زود آیلی رو هول دادم و خودمو کشیدم سمت آشپزخونه تا بتونم بلندشم.
کل لباسام چرب و چیلی شده بود، آیلی دستشو جلوش گرفت و تو خودش جمع شد، جیغ زد:
-نگاااهم نکنییید۔
خندیدم و زیر لب گفتم:
-انگار چه مالیه حالا!
نورتن‌خانم جیغی زد و دویید تو خونه
چشمام گرد شد. صحنه آهسته شد، داد زدم:
-نههههه.
لپاش می‌لرزید کیسه هواش بالا پایین میشد،
نگاهم رو از پیرهن گل منگولیش گرفتم، به پاهاش نگاه کردم.
آیلی هم جیغ زد:
-نیااااا.
ولی دیر شده‌بود پاهاشو روی روغنا گذاشت و فاجعه‌ی منا رخ داد.
با ماتهت طوری زمین خورد که حدس میزنم لگنش ترک خورد، با دهن باز به فاجعه ای که مسببش بودم زل زدم.
آیلی پخش زمین بدون لباس با موهای خیسی که به صورتش چسبیده‌بود.
نورتن‌خانم که افتاده‌بود روی زمین و داد و هوار می‌کرد.
و من که با لبخند سکته‌ای نگاهشون میکردم:
-چیزی نیست، چیزی نیست.
با همون لبخند از گوشه‌ی راهرو آروم رفتم سمت در و خم شدم حوله رو از دم در برداشتم و پرت کردم سمت آیلی.
هم‌زمان بازوی نورتن‌خانم رو گرفتم:
-یاااا خااالق چاقااالو هااا.
زورم نمی‌رسید دهنم صاف شد تا بلندش کردم.
نفس نفس زنون نورتن‌خانم رو که فحش کشمون می‌کرد، روی صندلیه پایه بلند کنار کانتر نشوندم.
آیلی با نگاه خون‌زده نگاهم می‌کرد به کمک دیوار بلند شد و حوله پیچ درحالی که به سمت اتاقش می‌رفت داد زد:
-می‌کشمت نهال، دارم برات.
رو به نورتن‌خانم عصبی درحالی که ب سمت در می‌رفتم گفتم:
-ایلی منو دم در دفتر کاشت رفت و این باعث شد بدون کفش شکل گداها بیام تا خونه و لاتای محل مسخرم کنن، منم با مار ترسوندمش زمینو روغنی کردم اونم افتاد.
لبخندی زدم که کل دندونامو نشونش بدم:
-همین دیگه، خداحافظ شما.
نورتن‌خانم جیغی زد که فوری از خونه خارج شدم و در رو بستم.
نفس عمیقی کشیدم، امیدوارم به بابا چیزی نگن  البته که صددرصد میگن.


 این رمان ادامه دارد...


 پارت گذاری رمان از شنبه تا چهارشنبه (هفته ای 5 پارت) 


لینک پارت اول


تیزر رمان




JoiN