نهال  /  آیلی  /  آردا

 


لبتاپمو باز کردم و روی تخت نشستم، هنوزم توی چنل خبرنگارا عضو بودم. هشتگ خبرای پاک شده از چنلو پیدا کردم.
معمولاً وقتی خبر صحت داره یا یه گندی پشتشه، طرف حاضره شکایت کنه یا پول خرج کنه تا خبرشو پاک کنیم.
پس منم باید بدترین خبر رو پیدا کنم، بیشترش که خبرای مسخره و چرت و پرت بودن‌، هعی خبرنگارای بی‌استعداد.
خدایا حیف من نیست؟ نه واقعاً حیف من و استعدادم نیست که سالیان سال این استعداد خاک خورد و درست لحظه‌ی دیده شدن و پیشرفت با خاک یکسان شد؟
در اتاق باز شد و مامان پوکر‌فیس نگاهم کرد:
-حرف نزنی کی میگه لالی نهال؟
دهنم نیمه باز مونده بود، با افسوس سر تکون داد:
-جای تو مرغ بزرگ کرده‌بودم حداقل تخم میزاشت برام، هعی.
مثل سکته‌زده‌ها به در نیمه باز اتاق زل زدم، حرفشو زد و رفت؛ در اتاقم باز گذاشت؟
خداااا!
عصبی برگشتم و به لبتاپ زل زدم، به نکته‌ی قابل توجهی رسیدم. یک نفر بود که مدام خبرای زیادی راجع بهش پخش میشد امّا سر یک ساعت با پول زیاد و تهدید خبرا رو پاک میکرد.
چاتای‌سراف‌آغلو صاحب یکی از معروف‌ترین آژانس‌های مدلینگ آنکارا_استانبول_ازمیره.
و شایعات و بیشتر خبر‌ها راجع به مدل‌هاش بود، دیده‌شده که چندتا از مدلاش به شدت افسرده‌ان و چهار مورد خودکشی هم اتفاق افتاده.
زبونمو گاز گرفتم:
-اوه پسندیییدم!


 این رمان ادامه دارد...


 پارت گذاری رمان از شنبه تا چهارشنبه (هفته ای 5 پارت) 


لینک پارت اول


تیزر رمان




JoiN