رمان منفی چهار
نویسنده : مرجان فریدی
قیمت : رایگان
رمان منفی چهار
کل کارکنای دفتر جایی نزدیک به ما با دهنهای باز ایستاده و مرت درحالی که ماگ بزرگش بین دهن و سینش رو هوا مونده بود با بهت گفت: -م...ما داشتیم کیفیت در رو چک میکردیم. غنچه فوری خم شد و به دستگیره در دست زد و گفت: -نه بچهها در مشکلی نداره، سالمه. بقیشون هولشده گفتن: -خداروشکر. آیلی با چشمای ریز شده گفت: -عجب! اعصابم خورد بود و با حرص از کنار بوسه رد شدم و با نیشخند نگاهم میکرد. حق داشت، همیشه میخواست ما اخراج شیم، الان تو ماتهتش عروسی بود. با اعصابی داغون رفتم سمت میز خودم و کامپیوتر رو با حرص خاموش کردم، خم شدم کوله پشتیم رو برداشتم و همه وسیلههای روی میزو ریختم تو کوله پشتیم. آیلی کمی اون طرفتر مثل من داشت وسیلههاش رو برمیداشت. دفترو برگه A4هارو جمع کردم چپوندم تو کولهام و همه در سکوت نگاهمون میکردن. دستمو کوبیدم رو میز و با حرص غریدم: -ساعت دوازده رئیس جمهور با وزیر خارجه انگلستان دیدن داره محلشو کسی نمیدونه ولی تو این کاغذ که روی میزمه نوشتمش. و ساعت دو، تو گولدن هتل هازالکایارو شکار و رسانهایش کنید که چرا بازیگری مثل اون که حاملهام هست باید دو شب تو هتل بمونه و رابطهاش با شوهرش چطوره؟ با اخم خواستم ادامه بدم که آیلی آروم امّا عصبی گفت: -دیروز عصرم سر فیلمبرداری فیلم ستاره دریایی دمیز اوغوز بعد این که با دوست دخترش جمره آتامان حرف زده گوشی رو زده زمین شکونده و با سرعت از اونجا رفته، فیلمای مدار بسته رو پیدا کنید و این صحنه رو دربیارید. جمله آخر رو با بغض و حرص گفت. زیپ کوله پشتیمو کشیدم، بلند شدم و غریدم: -اینا همه خبرن به جای دید زدن ما و چککردن کیفیت در، برین اینا رو انجام بدین. بچهها با ناراحتی نگاهمون میکردن و یه عدهام بیحس و یکی هم مثل غنچه بو گندو با نیشخند. کوله رو روی دوشم انداختم و برگشتم با دیدن رئیس که خیرهی من و آیلی بود از لای پرده اتاقش نگاه میکنه چشمامو در صدم ثانیه مثل گربه شرک مظلوم کردم. اما اخمی کرد و پرده رو کشید و با رفتنش ابروهام بالا پرید. درس اول: کارتونای لعنتی واقعیت نیستن. درس دوم: من اصلا مظلومیتم تاثیرگذار نیست. درس سوم:رئیس یه گاوه بیاحساسه. درس آخر رو خیلی دوست داشتم. Join