کلبه کتاب | تجربه‌ای نو از کتاب‌های الکترونیکی و داستان‌های شگفت‌انگیز

رمان منفی چهار

نویسنده : مرجان فریدی

قیمت : رایگان

رمان منفی چهار

با سکوت ناگهانی نورتن‌خانم چشمام گرد شد
جلل‌خالق مگه میشه نورتن‌خانم ساکت‌شه؟ اصلاً امکانش هست؟
با چرخیدن سر آیلی و نگاهش به پشت سرم با بهت گفتم:
-اشهد ان لا الا...
امّا صدای مامان نزاشت کامل اشهد نورتن‌خانم رو بخونم. درست حدس زدم، اومده بود و داشت به لباسای خاکیش کف حیاط نگاه میکرد و جیغ می‌کشید.
نه این که وسطش مکث کنه‌ها، نه.
یکسره مثل آژیر ماشین پلیس جیغ می‌زد. و وقتی بینش نفس می‌کشید دقیقاً مدل آژیر آمبولانس می‌شد، من و آیلی گوشامونو گرفتیم، مامان یهو ساکت شد.
و بله...
الان می‌رسیم به راند دو.
حمله!
با نهایت سرعت دویید سمت پله‌ها که من و آیلی هم با سرعت دنبالش دوییدیم.
بین راه جیغ می‌زد:
-لباسای منو میندازی؟ 
نفس‌نفس زنون از پله‌ها پشت سر مامان بالا می‌رفتم و آیلی مدام جیغ می‌زد:
-نازی‌خانم، نازی‌خانم.
به طبقه‌ی دوم که رسیدیم مامان یهو جلوی در خونه استپ کرد و ایستاد که به خاطر سرعت زیادم هر کار کردم ترمزم کار نکرد و تق خوردم به شاستی بلند مامان و کم مونده بود بیفتم که یه بار تو عمرم شانش باهم یار بود و از لبه‌های در گرفتم و نیفتادم.
و درست، لحظه‌ای که فکر می‌کردم شانس آوردم. آیلی، درست مثل همیشه گند زد و دماغش و پشت گردنم حس کردم اونم نتونست ترمز بگیره و خورد به من، من خوردم به صندوق عقب مامان، مامان مستقیم با سر رفت تو بالا تنه یا همون کیسه هوای نورتن‌خانمی که جلوی مامان ایستاده بود.
بوم...
و حادثه‌ی هیروشیما یه بار دیگه اتفاق افتاد، همه افتادیم رو هم و چون آخرین نفر که زیرمون بود خاله نورتن بود و یکم زیادی چاقه. یکمی، فقط یکمی. در حدی که از در رد نمیشه و خب نتونست دووم بیاره و ترکید.


 این رمان ادامه دارد...


 پارت گذاری رمان از شنبه تا چهارشنبه (هفته ای 5 پارت) 


لینک پارت اول


تیزر رمان




JoiN