رمان مسافرت دخترونه
نویسنده : نامعلوم
ژانر : طنز
قیمت : رایگان
رمان مسافرت دخترونه
رمان مسافرت دخترونه شاهان به سمت محمد که توی لابی منتظر بود میرفتیم وقتی ما رو دید از روی مبل بلند شد و به سمتمون اومد و گفت: - سه ساعت دیگه می اومدین چرا عجله کردین آرمان گفت: - تو که این شاهان میشناسیش از صدتا دختر بدتره یه لباس پوشیدن سادهش ۴ ساعت به طول می انجامد یه ساعت منتظر اینم محمد گفت: - پس بردیا کو؟ - بردیا گفت من نمیام خودتون برید. محمد گفت باز این بشر خودش رو خر کرد اه اه اه ما به خاطر این کارو زندگیمون رو ول کردیم اومدیم حال هوای این رو عوض کنیم بعد میگه نمیام؟! نمیشه که خودم میرم میارمش و همزمان سوئیچش رو به سمتم پرت کرد. شما هم برید سوار ماشین بشین من میام. سوئیچ رو توی هوا گرفتم و همین طور که به در و دیوار نگاه میکردیم به سمت در رفتیم که یهو تیانا رو دیدم. رو به آرمان گفتم - عه تیاناعه آرمان گفت : - باز این کدوم دوست دختره؟ - نه دیوونه دوست دخترم کجا بود یه دختر باحالیه که نگو بیا بریم. و دست آرمانو گرفتم و به سمت تیانا رفتیم. ¦ ????????????????}