رمان مسافرت دخترونه
نویسنده : نامعلوم
ژانر : طنز
قیمت : رایگان
رمان مسافرت دخترونه
رمان مسافرت دخترونه به خودم اومدم و کمی فکر کردم. این جوری نمیشه. باید باهاش سرد و سنگین باشم تا راحت تر فراموشم کنه. بلند شدم و پوزم رو بالا بردم ومغرورانه نگاهی به کت انداختم. کت رو درآوردم و به طرفش گرفتم که گفت: - باشه خدمتتون «نه» بلند و پرقدرتی گفتم که به خودش لرزید و با چشمای گرد نگام کرد. اشاره ای به کت کردم که مبهوت و گیج گرفتش با قدمهای بلند و مغرورانه جلو جلو حرکت کردم و از بردیا خیلی دور شدم. احساس خیلی خوبی داشتم. حس غرور و قدرت سراسر وجودم رو پر کرده بود. کاش گوشیم رو هم همراهم میاوردم. یه عکس گنگ میگرفتم اه تف تو شانس! داشتم قدم میزدم که دیدم یه دختر و پسر دارن دعوا میکنن و انگار دختره میخواد فرار کنه از پسره. این جوری نمیشه باید برم دختر رو نجاتش بدم. بدوبدو رفتم سمتشون و با تمام قدرتم یه ضربه محکم به پسره زدم که چون انتظارش رو نداشت، به شدت پرت زمین شد ناز شستم یه پوزخند زدم که مطمئنم چهرهم نه تنها ترسناک نشده بلکه معصومتر و کیوت تر هم شده. بعد چند لحظه که پسره به خودش اومد بلند شد و منم که افسار گسیخته بودم دوباره بهش پریدم و داد زدم ¦ ????????????????}