کلبه کتاب | تجربه‌ای نو از کتاب‌های الکترونیکی و داستان‌های شگفت‌انگیز

سر اشپز دلربای من

نویسنده : نامعلوم

ژانر : عاشقانه

قیمت : رایگان

سر اشپز دلربای من

سرآشپز دلربای مَــن ????????
#پارت_12


سرتاپاشو با نگاهی از بالا دید زدم.

مردنسبتاً قد کوتاه.
با پوستی سبزه، چشمای بادومی ، لبای قیتونی و بینی کشیده...

نیشخندی به تلاشش برای هم‌قد شدن با من و ایستادن روی پاشنه پاش کردم. 

لبامو جمع کردم:
- به خودت فشار نیار نمی‌تونی! 

چشماشو قلبمه کرد و  قلدرانه لب زد:
- چی‌میگی تو؟ 

لبخند ملیحی زدم:
- ای بابا! 
میگم به خودت فشار نیار پاهات نمی‌تونه سنگینی وزنتو تحمل کنه!
همینجوری هم قبولت داریم.

صدای قهقه‌‌ی بلندی اومد؛
چشمای گشاد اون مرتیکه رو گشاد تر کرد. 

به پشت چرخیدم که با اون روبروشدم.
نیشم جمع شد.

دستی دور لبش کشید و سرشو کج کرد.

جدی شد: 
- همینو میخواستی؟ یالله برو رد کارت.

دست به س...ینه رو به روش ایستادم.
- لیستی که خواستم رو گرفتی؟

چشماش گرد شد.

دوباره با صدای بلند تر پرسیدم.
- لیستی که واسه‌ی امروز بهت گفته بودم رو گرفتی یا نه؟!

تو چشمام زل زد...


•┈·┈·┈•┈·┈••????••┈·┈•┈·┈·┈•